حاشیه مقاله
( امپراتوری ناتوان اما باشکوه؟! )
عناوین فرعی
( سلمان جاسوس اعراب یا جاسوس ایرانیان؟! )
( دین قربانی جنگ زرگری پان ترک و پان فارس )
مسأله بسیار عجیبی که متأسفانه ذهن کمتر کسی را به خود مشغول می کند برخورد دوگانه و یک بام و دو هوا با دو شخصیت تاریخی سلمان و بابک خرم دین است که هم پان ترکیستها و هم پان فارسیستها موضع مشترکی در قبال آنان اتخاذ کرده اند گروه هائی که علی از ظاهر از کارد و پنیر با هم بدترند و علی الخصوص پان ترکها که متأسفانه برای تحریک فارسها اعراب را بر فارسها برتری و رجحان می دهند و فارسی را زبانی شرم آور و عربی را نهایت هنر می شمرند و بعضا یا کلا فارسی را لهجه ( فکر کنم حدود پنجاه و چهارم عربی ) می دونند
یادم می آید زمانی در دانشگاه پیام نور تبریز با آقای دکتر فیض اللهی وحید که برای اخذ مدرک دوم یعنی کارشناسی زبان فارسی در کلاس دکتر نعمت الله موسوی با هم بودیم و مباحثی با هم داشتیم از جمله که ایشان که از اساتید زبان ترکی در دانشگاه آزاد تبریز بودند تلویحا می گفتند سلمان یک صحابه ساختگی هست ایشون که گویا بنا به سن تقریبا بالائی که دارند مراوداتی با استاد پور پیرار داشتند می گفتند که فارسها ( که معلوم نیست کدوم فارسها رو می فرمودند ) 150 صحابه جعلی به صحابه پیامبر خاتم صلوات الله علیه و آله اضافه کردند
نظر شما چیه
حاشیه مقاله
( امپراتوری ناتوان اما باشکوه؟! )
عناوین فرعی
( سلمان جاسوس اعراب یا جاسوس ایرانیان؟! )
( دین قربانی جنگ زرگری پان ترک و پان فارس )
مسأله بسیار عجیبی که متأسفانه ذهن کمتر کسی را به خود مشغول می کند برخورد دوگانه و یک بام و دو هوا با دو شخصیت تاریخی سلمان و بابک خرم دین است که هم پان ترکیستها و هم پان فارسیستها موضع مشترکی در قبال آنان اتخاذ کرده اند گروه هائی که علی از ظاهر از کارد و پنیر با هم بدترند و علی الخصوص پان ترکها که متأسفانه برای تحریک فارسها اعراب را بر فارسها برتری و رجحان می دهند و فارسی را زبانی شرم آور و عربی را نهایت هنر می شمرند و بعضا یا کلا فارسی را لهجه ( فکر کنم حدود پنجاه و چهارم عربی ) می دونند
یادم می آید زمانی در دانشگاه پیام نور تبریز با آقای دکتر فیض اللهی وحید که برای اخذ مدرک دوم یعنی کارشناسی زبان فارسی در کلاس دکتر نعمت الله موسوی با هم بودیم و مباحثی با هم داشتیم از جمله که ایشان که از اساتید زبان ترکی در دانشگاه آزاد تبریز بودند تلویحا می گفتند سلمان یک صحابه ساختگی هست ایشون که گویا بنا به سن تقریبا بالائی که دارند مراوداتی با استاد پور پیرار داشتند می گفتند که فارسها ( که معلوم نیست کدوم فارسها رو می فرمودند ) 150 صحابه جعلی به صحابه پیامبر خاتم صلوات الله علیه و آله اضافه کردند
از اون طرف حرف خنده دار یا گریه آوری هم که متأسفانه بسیار مشهور شده و توسط پان فارسیسهتای وطن فروش در همه جا پیچیده این هست که سلمان یک جاسوس! بوده و او بوده که باعث شکست لشکر ساسانی در مقابل اعراب بوده به طوری که نقطه ضعفهای ایرانی ها ! رو ( که هنوز ناشناخته مانده ! ) به اعراب گفته مثلا به اعراب گفته اگر بخواهید بر ایرانیان ! غلبه کنید باید سوار فیل بشوید و با فیل حمله کنید آن وقتها در لشکر ساسانی فیل وجود نداشته است آنوقت عربهای گرسنه بیابان کلی فیل دست و پا کردند و نگهداری فیل و سوار فیل شدن را یاد گرفتند و غیره که معلوم نیست چرا بعدها در کشورهای اسلامی مخصوصا در عراق که جبهه جنگ بوده الان خبری از فیل نیست و کلا در تاریخ اعراب به غیر از لشکر ابرهه خبری از فیل نیست و اصلا چرا باید سپاه ساسانی با آن دبدبه و کبکبه به خاطر فیل داشتن طرف مقابل آنهم بعد از چهار جنگ باز هم شکست می خورد و چرا نمی توانست در این همه مدت اعراب را شکست دهد .
و اگر این همان امپراتوری وسیعی بود که همه شرق عالم را در دست داشت به چه دردی می خورد وقتی نمی توانست در برابرتعدادی عرب بیابانگرد که فرماندهانشان به خاطر جمعیت کم شاید می توانستند اسم همه سربازانشان را از حفظ با حسب و نسبشان بگویند بگویند
به چه دردی می خورد این امپراتوری وقتی بعد از جنگهای متعدد هنوز نمی تواند به نقطه ضعفهای خود پی ببرد و آنها را اصلاح کند و مثلا زبانشان لال نسل و نژادی را از کره زمین بردارد و یا اقلا شکستی بر آنها تحمیل کند که تا سالها نتوانند سرپا بایستند
ما به چه چیز این امپراتوری افتخار می کنیم به قهرمانان اسطوره ای اش ! پس کجایند این قهرمانان ؟! کجاست آن نژاد برتر اما بی کفایت ؟! چرا هنوز بعد از جنگهای متعدد شکست می خورد چرا هنوز رقیب را نشناخته؟! چرا به ضعفهایش پی نبرده !؟ چرا نتوانسته جاسوسهای قدری در بین آنها بگمارد ؟! چرا هنوز فیل ندارد ؟! و چرا هنوز فیلهایش را در جنگ استفاده نمی کند ؟!
اما از آن سو بابک خرمدین ! بابکی که پان ترکها آن را نماد و سمبل مبارزه با شوونیسم فارس کرده اند بابکی که همه ساله در قلعه بابک تبریز برایش جشن می گیرند و شعار ضد فارس می دهند بابکی که برای خاطر او به زبان ترکی اصیلی حرف می زنند که خواندن نوشتن و فهمیدنش برای من آذرشهری سخت و گاها ناممکن است و...
او همان بابکی است که پان فارسیستها قهرمان ملی می خوانند و می گویند هم او بوده که 200 سال بعد از ظهور اسلام در برابر حجوم وحشیانه ! اعراب ایستاد و صد البته بسیار بیشتر از خیلی های دیگر که که در دفاع از وطن صدها برابر داستان خیالی بابک رشادت و هوشمندی و غیرت از خود نشان دادند برای بابک احترام قائل اند مگر نبود آن طفل 13 ساله ای که زیر تانک رفت چرا همین موجودات کثیف برایش جک می سازند چطور می توانند با اسم حسین فهمیده جک بسازند!؟ چطور می توانند همرزمان فهمیده را احمق فرض کنند ؟! و چطور می توانند شنونده جک خود را احمق فرض کنند ؟!
و او همان بابکی است که : www.google.com ( جستجو کنید )
او همان بابکی است تلوزیونائی مثل « گونز تی وی » حلوا حلوایش می کنند فیلمی شبیه بابک پیامبر برایش می سازند و پان ترکها او را پدر خود می شمارند و برای مبارزه با فارسهای ظالم! به او متوسل می شوند
اما او همان بابک خرمدینی است است که با هیچ دینی سر سازگاری نداشته و همان طوری که با زرتشتیان مبارزه جدی داشت به طوری که گفته می شود گفته می شود مزدکی ها یعنی بابک و اطرافیانش چون می توانستند بر خلاف آئین زرتشت با خواهر و مادر و دختر خود ازدواج کنند خرم دین گفته می شدند
او همان بابکی است که گفته می شود در اردبیل به اندازه موهای سرش مرد و زن و کودک مسلمان را به قتل رسانده
اما این که چه کسی خائن به وطن چه کسی خادم ان شاء الله به زودی مشخص خواهد شد
ما امروز با اژدهای هفت سری مواجه هستیم که بر روی گنج پیروزی نهائی مستضعفان نشسته اژدهائی که شاید بتوان به طور کلی زیر مجموعه گروه شیطانی ایلومیناتی دانست:
صهیونیسم
مسیحیت ماسونی
بهائیت
وهابیت
جبهه دوم خرداد
جبهه شیطان پرسی
جبهه لائیسته
البته این تقسیم بندی فقط یک تقسیم بندی ذهنی است و جامع و مانع نیست و فقط برای روشن شدن ذهن عزیزان برشمرده شده است
چیزی که در اینجا بسیار مهم می نماید این است که عزیزان باید توجه کنند که همان طور که به خاطر وسعت و مسأله روز بودن فتنه اخیر به آن می پردازند حتما نباید سرهای دیگر این اژدها فراموش شود البته و صد البته چیزی که بیشتر از همه باید به شناختن ابعاد آن پرداخت سه سر خطرناکتر آن در کشورمان یعنی مسیحیت ماسونی بهائیت و وهابیت است
پیشنهاد می کنم عزیزان حتما سعی کنند مذهب حقه خود را با سوال و جواب و چون و چرا بیشتر بشناسند و با عمل به واجبات و ترک محرمات و توکل به خدا ایمان خود را مستحکمتر کنند که اگر شما طلای خالص را بشناسی قاعدتا هرگونه طلای تقلبی دیگری را به محض مشاهده خواهی شناخت اما چیزی که من می خواهم امروز برایتمان توصیه کنم مطالعه کتاب های شهید مطهری من جمله کتب شریف خاتمیت ، ختم نبوت و وحی و نبوت است که لینک آنها در پی می آید
47 | خاتمیت | ![]() | ![]() |
48 | ختم نبوت | ![]() | ![]() |
89 | وحی و نبوت | ![]() | ![]() |
البته بد نیست اگر وقت بیشتری داشتید به وبسایت محاکمه هم یک سری بزنید
به نقل از یک خط کوتاه
سلام
تمیشهر یا تامیی نام ولایت غریب و زیبا و در عین حال منحصر فرد ماست
اینجا کسی با کسی غریبه نیست
اینجا زندگی همه به هم مربوط است
اینجا خستگی به آن صورت معنی ندارد
اینجا سر ها سربلند و دلها سربه زیر است
اینجا قرار نیست شما به هیچ دلیلی خودت را در مقابل دیگری هر که می خواهد باشد تحقیر کنی
اینجا آبرو بد جوری مهم است
اینجا شهر تازه تأسین درختان سنجد کهن است
اینجا سادگی هست دشت هست
اینجا کسی بابت ماساژ چینی پول نمی دهد
آذربایجان شرقی _ آذرشهر _ تمیشهر
جمعیت 8 - 10 هزار نفر
درصد باسوادی : در حدود > 80%
مذهب : شیعه 12 امامی
زبان :ترکی آذری
نژاد : ماننائی (مربوط به ایران باستان ) (؟)
شغل غالب : کشاورزی و قالی بافی
محصول کشاورزی : سیب زمینی سیر پیاز و ...
نوع زمین : دشت
آب و هوا : معتدل کوهستانی
نوع پوشش گیاهی :
درختان ( تبریزی - سنجد - توت - گردو - بادام و ... )
سربازی تمام شد برگشتم ولی با این تفاوت که از یک روستا رفته بودم و به یک شهر برگشته ام البته شهری که بودم تقریبا 1000 برابر تمیشهر یعنی حدود 8 و نیم ملیون نفر جمعیت دارد جمعیتی البته از سلیقه های گوناگون و افکار متنوع و بعضا کاملا متضاد تشکیل شده که نسبت و تناسب چندانی با هم ندارند و شهری که قدمت آنچنانی ندارد
تنها چیزی که می توانم از تهران بگویم این است که :
تهران معجونی بود از آرامش و اضطراب مخلوطی از عوامیت و نخبگی آش شله قلم کاری از بیکاری و تلاش از مرگ و زندگی از حیا و بی ادبی از خواب و بیداری دوستی و فریب تنهائی و با هم بودن ترکهای فارس دود و دم و گرما و ترافیک و باغ های جنگلی خوش آب و هوا و تهران اگر چه در بحران امنیت است اما فقط شهر ارازل و اوباش نیست و چیزی به اسم مردم دارد
و اما تمیشهر
روستای خاطراتم
شهری با قدمت یک اصالت
دهستان بزرگ شدن نسلی که جزءی از آن بودم
دهکده همبستگی یک قوم
دیار اعتماد و هم اندیشی
قصبه غیرت
دیار همت و تلاش
اما باز هم
سلام چشمه های خشکیده
سلام چاه های شور
سلام کشاوزانی که هنوز می کارند
سلام فقط ترکی صحبت کردن
سلام مسجد جامع خاتم الانبیا
سلام میدونگاهی
سلام رفقا
یک وقت شما یک گذرگاه مهم برای انجام یک کاری دارید که آن را می بندند و آب از آب تکان نمی خورد
مثل راه تیمورلو ( تمیی ) به شهرک شهید سلیمی که یک کارخانه درست روی راه ساخته شد و ادامه مسیر مسدود گردید
یک وقت شما یک راه دارید که از آن عبور می کنید و آن چاله چاله می شود و چاله ها می ماند و بیشتر می شود و ممکن است آرزو کنید که کاش اسفالت نمی بود
مثل خیابان شهید کاظمپور
یک وقت دهانتان آسفالت می شود ولی راهتان نه ( البته شورا زحمت می کشد خودت هم
تلاش می کنی اما ؛ آیا راهی هست ؟)
مثل :..............
یک وقت محصول زحمت یک سالت را سرما می زند
یک وقت می گوئی بروم در سراب آباد تهران گم بشوم اما به خودت رحم می کنی و نمی روی
اینجا هر چه باشد معلومه کی به کیه !
پیشنهاد شما برای مشکلات شهرتون چیه ؟!