معمولا بیشتر بحثهای عوامانه ما به دعوا ختم می شود در حدی که اکثر مردم بحث کردن را چیزی مذموم و ناپسند می شمارند و سعی می کنند با کسانی که دوستشان دارند در مورد چیزی بحث نکنند
اما چرا اینگونه شده است ؟! :
عرض شود که ما در عصری زندگی می کنیم که به عصر انفجار اطلاعات مشهور شده است و در عین حال رسانه های بزرگ که منبع اصلی تأمین اخبار و مبانی مردم برای بحث هستند یک سری ابزاری های تجاری می باشند که برای رسیدن به مطامع اقتصادی در آنها به راحتی با سرنوشتها ملتها بازی می کنند البته وقتی می گوئیم رسانه شامل چیزهای زیادی میشود از بازی های رایانه ای گرفته تا هزاران روزنامه و نشریه ای که روزانه با آن سر و کار دارید و در صدر آنها اینترنت و تلویزیون این رسانه ها را تشکیل می دهند که همواره در حال بمباران داده ای افراد هستند و داده های صحیح و غلط یا مخلوط را با حجم بسیار بالائی به انها تزریق می کنند اما چون منبع داده های افراد یکسان نیست و افراد نیز این اطلاعات خام متفاوت را یکسان پردازش نمی کنند به اختلافات بسیار فاحشی در خروجی حرف و اندیشه و عمل افراد دیده می شود
راه حل چیست ؟!
البته انتظار غلطی است که ما توصیه کنیم که این تنوع و انفجار اطلاعات و آبشار بسیار شدیدا پرفشار متوقف شود چون اولا صحیح نیست و ثانیا عملی نیست کاری که ما باید انجام دهیم آموختن نحوه بحث و الک کردن و غربال این اطلاعات خام یا همان داده هاست
قدم اول : یافتن مبانی محکم مشترک
عدم استفاده از منابع مشترک در بحث علت اصلی دعواست :
یک وقت یک کسی در باطن به آن مبانی مذهبی شما که در بحث از آنها استفاده می کنید اعتقاد بسیار سستی دارد یا اعتقاد ندارد و آنوقت مثلا شما از آنها برای اثبات جمهوری اسلامی استفاده می کنید و چون او در آن مبانی که به آن اعتقاد دارید مشکل دارد بحثتان هیچ وقت به نتیجه نمی رسد و او هم نمی گوید که به فلان چیز مثلا امام زمان اعتقاد ندارد اما همین طور بحث را می پیچاند و آمار تحویل شما می دهد و بالاخره یکی از شما کلافه می شود و چهار تا فحش آبدار نثار دیگری می کند !
پس باید ابتدا مبانی مشترک را با طرف مباحثه خود پیدا کرد و در صورت وجود داشتن مبانی مشترک به او گفت :
ببین شروین جان شما به یکی بودن خدا اعتقاد داری من هم اعتقاد دارم شما به پیامبران اعتقاد داری من هم اعتقاد دارم ولی مثلا شما مطمئن نیستی که بعد از پیامبر حق با چه کسی بوده در اینجا احتمالا هیچگاه بحث ما در مورد ولایت فقیه به نتیجه نخواهد رسید اول بیا در مورد خلافت و جانشینی پیامبر خاتم صحبت کنیم بعد برویم سراغ ولایت فقیه !
قدم دوم : پرهیز از شایعات
بیائید منابع اطلاعات خام یا داده ها را به چند گروه تقسیم کنیم :
مثلا :
1 - شایعات : از حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام روایت شده است که فاصله حق و باطل فاطله چشم و گوش است به طوری که آن چیزی که چشم می بیند حق و آن چیزی که گوش می شنود نامعتبر ( یا باطل ) است _ شایعات یا اطلاعات خامی که هیچ سند یا دلیل عقلی قابل قبولی برای آن وجود ندارد و فقط با استفاده از احتمال آن و برای اغراض سیاسی و اقتصادی خاصی توسط برخی از گروها و جریانات ساخته شده اند که شامل چند دسته می شود
الف - شایعات آماری : آمار امروزه به نوعی از شایعات تبدیل شده که به نحوی با کلاس تر به ارائه شایعات می پردازد مثلا شما از یکی می پرسید نرخ افزایش قیمت مسکن در کشور چقدر بوده و او می گوید دقیقا منفی 54 و سه دهم درصد و همزمان یکی دیگر اعتراض می کند که نه خیر آقا اصلا کاهش نداشته بلکه به طور دقیق نوزده و هفت دهم درصد رشد داشته است !
ب : شایعات غیر قابل دسترسی : مثلا کسی بگوید یک بار بار برده بودم وسط دشت کویر رسیدم به به یک کارخانه ای در داخل کارخانه 67 کیلومتر رانندگی کردم و در آخر در اتاقی آن را تخلیه کردم پرسیدم مال کیست گفتند مال پسر رئیس جمهور است !!!!!!!! این شبیه این است که شما بگوئی که در آسمان دقیقا هفتاد و هشت تریلیارد و هفت صد و نود و دو بیلیارد و چهارصد و نوزده میلیارد و چهل ودو میلیون و هفتصد و سی هزار تا ستاره هست باور ندارید بشمارید !
قدم سوم پرهیز از دور در بحث
دور در بحث : یک وقت حجم بسیار وسیعی از داده های غیر قابل دسترسی به منبع و غیر قابل بررسی را در اختیار شما می گذارند و شما می پرسید چرا تاریخ ویل دورانت را قبول داری و ایشان می گوید چون آقای استاد دکتر زرین کوب و هـ توفیق سبحانی تاریخ او را تأئید کرده اند می پرسید آنها را چرا قبول داری می گویند چون تاریخ ویل دورانت را مو به مو حفظ هستند !!
تخریب شخصیت کسی که دلیلی را از او نقل می کنیم ! یک وقت ما از دلایل یک فیلسوف برای اثبات چیزی استفاده می کنیم آن وقت طرف مقابل او را آدمی مال مردم خوار معرفی می کند ! آن وقت شما هیچ جوابی جز قطع کردن بحث نخواهی داشت !