خداوند چگونه بر همه چیز مسلط و محیط است ؟!
اینکه خداوند بر همه چیز احاطه دارد در نگاه اول کمی عجیب است اما با مثال گونه ای میتوان به خوبی این مسأله را فهمید
شما با اشعه ایکس پشت دیوار را می توانید ببینید با میکروسکوپ و نانوسکوپ ذرات ریز و بسیار ریز را و با تلسکوپ اجرام دور کیهانی را وقتی در مکان مرتفعی باشید کیلومترها آنطرفتر کلیاتی را می بینید
اما یک گیاه کوچک فقط تا یک متری خود را درک می کند گیاه نمی تواند حس بینائی و درک شما را از محیط باور کند
اگر یک ملیون معادله دومجهولی را در مقابل یک چیت ( ریزپردازنده = میکروپروسسور ) نسل جدید بگذارید و برای همه یک اینتر بزنید جواب شما در یک ثانیه آماده است گاهی یک میلیاردم ثانیهزمان زیادی است
پس ممکن است کسی باشد بسیار سریع تر از ابررایانه ها بی نهایت تیز بین تر از ما که بی نهایت تیز بین تر از گیاه و خفاش هستیم و بدون نیاز به وسیله که بتواند در یک ثانیه با همه ملیاردها ملیارد مجود عالم ارتباط داشته باشد و اصلا کلمه بتواند برای او که خارج از زمان و مکان و خیال ماست چیز کوچکی است
سلام
ذکر چیست ؟
تحریک کننده بحث در درون ؟
فکر ؟
آیا همان ذکر است؟
بهتر بپرسم آیا ذکر همان فکر سازماندهی شده و جهت یا موضوع یافته نیست ؟
پس هر گونه یاد آوری را که موضوع و تمرکز داشته باشد می شود ذکر دانست ؟
کسانی که در نشانه ها و آثار خدا فکر می کنند و به ذات می رسند در چه حدی ذاکرند؟
این وسط تکلیف لا تفکروا فی ذات الله بل تفکروا فی آلاء الله چه می شود ؟
آیا ظرفیت محدود ذهن بشر در حلاجی کردن این مسأله نیست؟
انیشتین چطور به شیعه بودن رسید؟
با طرح انرژی تاریک ؟
با طرح نسبیت زمان ؟
و یا با رسیدن به قدرت فرا کیهانی خارج از زمان و مکان؟
لاوازیه چطور ؟
همان کسی که انیشتین او را پدر شیمی نوین نامید و شیعه شدن علنی را عامل قتلش دانست
با اصل بقاء ماده که طبیعت نمی تواند چیزی بر آن بیافزاید ؟
بقیه اش چه ؟
آیا او هم مثل انیشتین به چیزهای دیگری در حیطه تخصصی خودش رسیده بود یا
بیشتر بکاوید
دانشمندان سیاره ای در دور دست ها پیدا کرده اند که بسیار شبیه زمین است. به گزارش واحد مرکزی خبر، این سیاره در فاصله 40 سال نوری از زمین واقع شده است. دانشمندان این سیاره را به علت وجود آب فراوان در آن جهان آبی نامیده اند. جرم این سیاره شش و نیم برابر زمین است. این سیاره هسته ای مرکب از آهن و نیکل دارد. کشف این سیاره باعث شده است تا احتمال وجود سیاره های دیگر شبیه زمین تقویت شود. این سیاره به گرد ستاره ای می چرخد که ویژگی هایی شبیه خورشید دارد از این رو برخی می گویند احتمال دارد این سیاره زمانی محل سکونت انسان شود. جف مانبر کارشناس علوم فضایی گفت: دمای این سیاره حدود 400 درجه فارنهایت است و به نظر می رسد که جوی آن را احاطه کرده باشد. دانشمندان به علت شباهت زیاد به زمین اسم این سیاره را «مرث» گذاشته اند (در انگلیسی به زمین ارث گفته می شود). دانشمندان معتقدند که تحقیقات بیشتر به احتمال قوی وجود حیات را در این سیاره ثابت خواهد کرد.
1- Antoine Laurent Lavoisiere (1743 - 1794) 2- البته پس از چند سال حبس وشکنج? او، بعنوان دانشمند درباری! 3- ژرژ لامبلن فرانسوی در کتاب عجیب " اسرار سازمان مخفی" ( ترجمه فارسی: ر- ش/ انتشارات فرخی-خ لاله زار- مقابل پیرایش پاساژاخوان/چاپ سال 1336شمسی - یعنی 50 سال قبل / شماره ثبت 880 - مورّخ 20شهریور36 - در کتابخانه ی ملی ایران/ صفحه ی 46)تصریح میکند که انقلاب فرانسه نقشه ی بیگانگان بوده تا به اهداف پلید خود برسند! متاسفانه این کتاب دیگر چاپ نمیشود ، ولی خوشبختانه چاپ 50 سال قبل آن هنوز در کتابخانه ی ملی موجود است و در پایین صفحه ی 5 آن آمده : " بوسیله مندرجات این کتاب، بسیاری از امپراطوریها از بین رفته، یا ممکن است از بین بروند! ". این است که می توان سرنخ هایی از آنچه فلمینگ و اینشتین در اینجا میگویند در این کتابها و اسناد سری پیدا کرد......
اکنون به یاد سخن دانشمند مقتول، جناب آنتوان لاوازیه فرانسوی(*1*) می افتم
- که باید وی را " پدر شیمی نوین" نامید. او را در"انقلاب فرانسه" کشتند(*2*)
- و بنظر من(=اینشتین) همیشه انقلاب های بشری، ناشی از هرج و مرج طلبی
بوده وعواقب شومی درپی دارند؛ که یکی از آنها کشتن مردان بزرگ و بی گناه
است؛ و لاوازیه ی بیچاره (نیز) یکی از آن مردان بود!
وی(=لاوازیه) قانون نسبیت را با "اصل بقاء ودوام ماده درطبیعت" تا اندازه ای
پایه ریزی کرد و در سال 1789 ( سال شروع انقلاب فرانسه ) اعلام نمود که:
(( ما باید بعنوان اصلی یقینی، این را بپذیریم که نه انسان و نه طبیعتِ بی شعور
چیزی را نمی آفرینند و بر آن (طبیعت) چیزی نمی افزایند. آن خداوندی که هم?
این جهان از او است، مقدار معینی ماده آفریده است و ماده نمیتواند بینهایت باشد
چون محدود( به حدود ریاضی) است. و ما درمشاهدات وآزمایـشات خود، مکرر
دیده ایم که: میزان ومقدار ماده، قبل و بعد از واکنش های شیمیائی، همواره یکی
است و تنها اتفاقی که در واکـنش ها رخ می دهد تغییر و تبدیل ظاهری و ترکیبی
محض می باشد؛ که ماده را از حالتی به حالت دیگر درآورده است.ومن(لاوازیه)
پس از 46 سال زندگی، این حقیقت را اعلان می دارم که: تنها شریعـت آسـمـانی
که در روی کره ی زمین، حرف من را پذیرا ست و آنرا میفهمد،" دین اسلام " و
"مذهب شیعه"است؛ که تمامی گفتارهای(=احادیث)این مذهب - که نزدیک به یک
قرن پیش،"مجلسی شیعه" آنها را در کتابی غول پیکر(= بحارالانوار110 جلدی)
گردآورده و خودش در آغاز همین قرن(18 میلادی) یعنی 1700(م =1110 ق)
بدرود زندگانی گفته ؛ و تمامی آنچه که وی(= مجلسی) در رساله ی " اعتقادات "
خود، از " قـرآن مـقـدّس" و گـفتارهای(=احادیث) پیشوایان 12 گانه، آورده است،
همگی منطبق بر نظر شیمیدانان و فیزیکدانان این دوره است؛ و من(=لاوازیه) نیز
یکی از آنها هستم و به این مذهب اعتقاد دارم! )).
فلمینگ میگفت: " این فقرات آخر را از عبارات لاوازیه ی شهید، حذف کرده اند؛
و اشتباه لاوازیه ی بیچاره این بود که علنا" ابراز می کرد که مسلمان و شیعه شده
است! و انقلاب فرانسه فقط بهانه ای بوده برای کشتن این گونه بزرگمردان (که به
تبع حرکت اسلامگرایی داویـنچی و سپس نیوتون، به سمت اسلامی کردن اروپا و
جهان پیش می رفتند) و من (= فلمینگ) یقین دارم که وی (=لاوازیـه) را به سبب
(اظهار صریح اسلام و) شیعه شدن علنی او کشته اند. ای کاش لاوازیــه این سخن
را در میان آن جمعیت بر زبان نمی آورد ! "(*3*).
**********************************************
آلبرت اینشتین(فوت 1955 م) در رساله ی پایانی عمر خود با عنوان: "دی ارکلرونگ" Die Erkla"rung - von: Albert Einstein – 1954 یعنی:"بیانیه" که در سال 1954 آن را در امریکا و به آلمانی نوشته است - اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح میدهد و آن را کاملترین ومعقولترین دین می داند. این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه ی اینشتین با آیت الله العظمی بروجردی (فوت1340ش =1961م) است که توسط مترجمین برگزیده شاه ایران محرمانه صورت پذیرفته است اینشتین در این رساله "نظریه نسبیت" خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از (نهج البلاغه) وبیش از همه (بحارالانوار) علامه مجلسی (که از عربی به انگلیسی توسط حمید رضا پهلوی (فوت1371ش) و.. .ترجمه وتحت نظر آیت الله بروجردی شرح می شده) تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمیشود وتنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده "نسبیت" را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده اند.
از آنجمله حدیثی است که علامه ی مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم(ص) نقل میکند که: هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی میخورد و آن ظرف واژگون میشود.اما پس از اینکه پیامبر اکرم(ص) از معراج جسمانی باز میگردند مشاهده میکنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است ...اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه ی "نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن مینویسد...همچنین اینشتین در این رساله "معاد جسمانی" را از راه فیزیکی اثبات میکند(علاوه بر قانون سوم نیوتون=عمل وعکس العمل). او فرمول ریاضی معاد جسمانی را عکس فرمول معروف "نسبیت ماده و انرژی" میداند:
E = M.C2 >> M = E :C2
یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عینا" به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد. او همچنین در همین رساله عقیده ی به "وحدت وجود" را از خرافات های شایع شده توسط ملا صدرا تلقی کرده و آن را از دیدگاه "فیزیک کلاسیک" و "فیزیک نسبیتی" به شدت مورد حمله قرار می دهد ...بطور خلاصه: او میگوید: هر موجودی دارای حیطه و مرز فیزیکی خاص خود است(حیز وجودی) که امکان ندارد با موجود یا وجود دیگری اتحاد یا وحدت داشته یا بیابد...در رابطه با "عقل" نیز با کمال شگفتی - انیشتین نظریه ی اخباریون شیعه را ( که عقل را نسبی میدانند و در حریم شرع و دین آن را بکار نمیبرند) صحیح دانسته و میگوید: حق با اخباری های شما ست وهنوز زود است که مردم این را بفهمند..اصل نسخه ی این رساله اکنون جهت مسائل امنیتی به صندوق امانات سری لندن - بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی- سپرده شده و نگهداری میشود... ـ (منبع)
در ادامه نیز فرمول ریاضی خاصی برای "عقل نظری بشر" ارائه داده و "نسبیت" آن را اثبات میکند... . اینشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و به لفظ"بروجردی بزرگ" یاد کرده و از شادروان
پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ"حسابی عزیز" یاد کرده است.
3000000دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسورابراهیم مهدوی( مقیم لندن) با کمک یکی از اعضاء شرکت اتومبیل" بنز" از یک عتیقه فروش یهودی بوده و دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خطشناسی رایانه ای چک شده و تایید گشته که او این رساله را به دست خود نوشته است.
آلبرت اینشتین در رساله ی پایانی عمر خود با عنوان: “دی ارکلرونگ”Die Erkla”rung - von: Albert Einstein - 1954یعنی:”بیانیه” که در سال 1954 آن را در امریکا و به آلمانی نوشته است اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می دهد وآنرا کاملترین ومعقولترین دین می داند.این رساله درحقیقت همان نامه نگاری محرمانه ی اینشتین با آیت الله العظمی بروجردی است که توسط مترجمین برگزیده ی شاه ایران محرمانه صورت پذیرفته است.اینشتین در این رساله “نظریه ی نسبیت” خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از (نهج البلاغه) وبیش از همه (بحارالانوار) علامه مجلسی تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی شود وتنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده “نسبیت” را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده اند. از آنجمله حدیثی است که علامه ی مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم(ص) نقل میکند که: هنگام برخاستن اززمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می خورد و آن ظرف واژگون میشود.اما پس از اینکه پیامبراکرم(ص) از معراج جسمانی باز میگردند مشاهده میکنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است …اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه ی “نسبیت زمان” دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می نویسد…همچنین اینشتین در این رساله “معاد جسمانی” را از راه فیزیکی اثبات می کند(علاوه برقانون سوم نیوتون=عمل وعکس العمل). او فرمول ریاضی معاد جسمانی را عکس فرمول معروف “نسبیت ماده و انرژی” میداند: E=M.C 2 >> M=E:C2یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عیناً به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.اینشتین همواره از آیت الله بروجردی با احترام و به لفظ”بروجردی بزرگ” یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها یاد کرده با لفظ”حسابی عزیز“………………………