داستان غیر واقعی
چند روز پیش دوباره در پایتخت سومالی (Tehran) شایعه کردند که هیچ چیز پیدا نخواهد شد و چون مملکت شان تحریم شده و این دیگر پایان کار مردم سومالی هست مردم به فکر جمع آوری تمامی چیزهای قابل خوردن افتادند مردم زحمت زیادی میکشیدند و برای جمع آوری مواد قابل خوردن تلاش زیادی میکردند و چون میدانستند هیچ چیز پیدا نخواهد شد قیمت همه چیز را می پرسیدند و سعی میکردند همه چیز بخرند اما ناگهان خبر بدتری همه را بر جای خود میخکوب کرد ، همه جا تعطیل شده و هر کس چیز قابل خوردنی دارد برای خودش نگه داشته است و نمیفروشد ....
به عکس پائین زیاد خیره نشوید هیچ کدام از این آدمها را در تهران ندیده اید عکس مال سومالی هست اصلا شک نکنید چون اصلا غیر ممکن است که در پایتخت مملکت شیعه و امام حسینی ما مملکتی که مردمش هیهات منا الذله حسین را یاد گرفته اند مملکتی که مردمش یاد گرفته اند حتی تشنه بماند و از تشنگی بمیرند اما در مقابل شیاطین و شیطان صفتان روزگاران تسلیم نشوند یک همچین صحنه هائی اتفاق بیفتد حتی ژاپنی های عکس بالا هم (کنترل غریزه (تقوا) و نظم (نظم امرکم) را که علی فرموده) از ما یاد گرفته اند مگر ممکن است عکس مال کشور ما باشد اینجا حتی افغانستان هم نیست حتما مال یک کشوری هست که نه دین هست و نه چیزی برای خوردن مردم هم برای مرغ نایستاده اند، توی ماشین نان خشک جمع کرده اند که به این قحطی زده گان بیچاره بدهند مگرنه یک چنین چیزی ممکن نیست که ....
اما وقتی بیشتر فکر میکنم میبینم حسین یک آدم دیگری هست که فقط خوشگل هست و چشای قشنگی داره و حرم باصفایی داره ما اصلا با کسانی که حرم ندارند کاری نداریم او .......... با این چیزها کاری نداشته چرا ما باید بی لیاقتی دولتمان را با حسین جبران کنیم ما این چیزها را یاد گرفته ایم تا هر وقت دوست داشتیم به خوابمان بیاید و هرچیزی که ما دوست داشتیم بگوید و مزاحم نشود
اصلا علت عقب ماندن ماها این چیزها هست که به جای اینکه یک آدم دست حسابی سرکار بیاوریم یا بگذاریم اون ور آبی ها سرکار بیاورند چسبیده ایم به این حرفهای قدیمی