یـــــــــکــــــــــــــ اســـــــــــــتــــــثـــــاء
توی دنیای کارتونها و داستانهای عامیانه قدیمی پینوکیو یک استثنا بود که راستگوئی رو به بچه ها تلقین می کرد و فرق عروسک بودن یعنی بازیچه بودن رو با آدم بودن گوشزد می کرد پدر پینوکیو به اذن خدا صاحب یک عروسک زنده شده بود ولی این عروسک از عروسک بودن هم پائین تر رفت و تبدیل به یک الاغ شد بله اون توی شهربازی تبدیل به الاغ شده بود جائی که با اهداف عالیه تربیت انسان منافات داشت گربه نره و روباه مکار
هم همیشه با تحریک هوا و هوس بچگانه پینوکیو اونو به سمت بدبختی سوق می دادند از مدرسه بیرون کشیدند و اونو تحریک کردند که برای داشتن درخت طلا سکه هاشو بکاره و وجدان و فرشته مهربون خدائی همه و همه در آخر پیر مرد مثل حضرت یونس توسط نهنگ بلعیده شده ولی با این تفاوت که اون تو داره زندگی می کنه که پینوکیو دنبالش می ره و آدم میشه واقعا اسفباره که این کارتون عوض بشه یا از یاد بره روح نویسنده داستان پینوکیو مهمون اولیاء الله روح سازنده اش هم شاد
توی دنیای کارتونهای قدیمی نقاشی بود که برای زنده موندن یک دختر بچه ناامید مریض که می گفت با افتادن آخرین برگ درخت تاک می میره تو سرمای شدید زمستون عکس یک برگ زیبا رو روی دیوار نقاشی می کنه و خودش مریض می شه و می میره اسمش یادم نیست ولی دم سازنده اش گرم
نمایش همزمان با یک خط کوتاه