حضرت نائب الامام ، یاور عاشقان ، سلام
ای تو عزیز فاطمه سید احمدی مقام
ای تو نوای نای و نی ای تو خم و بساط می
پیر خمین پیر تو ، با تو شدست غصه طی
با تو صدای آسمان ، صیحه آسمانیان
همچو مسیح در صف مهدی صاحب الزمان
از کفم آبرو شده ، این تو چنین نکو شده
بی تو نماز بی وضو ، با تو چه زیر و رو شده
با تو ستاره می شوم ، دردم و چاره می شوم
کلمه گنگ و مبهمم ، شعر هزاره می شوم
دل که بهانه جو شده ، با تو فرشته خو شده
ای که به شوق خنده ات رشته اشک جو شده
لشکر فتنه را دهد هر چه شکست خال تو
دست شکسته ات بود در دل عرش بال تو
گرچه هنوز خسته ام در غم خود شکسته ام
عهد شکسته را ولی با تو دوباره بسته ام
هر چه که غرق مشکلم ، از غم خویش غافلم
با تو فقط یکی است غم ، محو غروب ساحلم
هر چه که خوب مال تو ، هر چه که گل خیال تو
هر چه که خوب گفته ام ، باز زدم مثال تو
قافیه تنگ شد ولی ، غوک نهنگ شد ولی
منتظریم بشنویم طبل به جنگ و یا علی
از تو سوال می کنم ، آن گل بی نشان کجاست
بر سر قبر مادرش ، یا که کنار مصطفاست
از تو سوال می کنم پیر شدیم بی خبر
« حضرت صاحب الزمان » کی برسد ز ره ؟ ، سحر ؟!
شد شب تارما سیاه ، نغمه تارها تباه
ما که دوباره گم شدیم ، ای مه ما بیا ز راه
سرور کافشین بیا ، ای شه هند و چین بیا
آب نهان توئی و ما تشنه ، تو شاه دین بیا
عکسی که می بینید مال چند روز قبله که با یک دوربین بی کیفیت موبایل از نوع Z530 و توی هوای شدیدا ابری و نور کم ساعت 06:11 دقیقه غروب و بدون فلاش گرفتم
بله اشتباه نکردید شکوفه ای که دستمه ماله همین چند روز پیشه ?? مهر ماه 1389 هر کی شک داره می تونه از برگ قهوه ای توی عکس بپرسه البته چون عکس رو بریدم تاریخی که در properties عکس هست مال امروزه چهارشنبه بیست و هشتم مهر لینک یه عکس همزمان رو هم گذاشتم که اگه بخواین با مسئولیت خودتون می تونید ببینید ، از دادن اطلاعات بیشتر شرمنده ولی اگه بخواین فکر کنم تا چند روز دیگه بتونم از این شکوفه ها براتون بیارم البته ممکنه هزینه اش یه کم بالا باشه ، ولی خوب چون شمائید و یه جورائی آشنا هستید براتون مایه کاری حساب می کنم 2000000 تومن خودمون خیرشو ببینید !! آخه دیگه دلار و یورو هم معلوم نیست چقدر بتونند اعتبارشونو حفظ کنند! امیدوارم این شکوفه ها نوید پائیز و زمستانی بهاری رو برای همه خوبان داشته باشه
بیا شکوفه پائیزی ، که تو بهار دل انگیزی
بیا تو از طرف مستان که سال را تو به ریزی
بیا بیا که تو دلداری تو ردّ خواب مرا داری
که هر چه لاله زمستان شد که هر چه گل شده بازاری
بیاور آن قدحستان را غروب فصل زمستان را
شکوفه های تو مهر انگیز که می برد به خدا جان را
به کهکشانِ تو می آئیم ، بگو نشانِ تو می آئیم
بیا بیا که دگر سر را به زیر پای تو می سائیم
یا حق
خیلی از شمائی که میخوائی از راه برسی گفتیم ، گفتیم وقتی بخوای بیای قبلش رفقات بهمون سر می زنند گفتیم وقتی بخوای بیای کلی آدم حسابی کنار جاده منتظرتند ما که چیزی حالیمون نیست حالا اگه نیای چی اگه نیای اگه نیای دیگه باید متظر عزائیل باشم نه دیگه ..... نه دیگه ......
سرودن شعر سیاسی زیاد لذت بخش نیست و طبیعی هم هست که استفاده از واژه های خشک و انعطاف ناپذیر در قالب غزل کمی نازیبا خواهد بود اما از دیگر سو مسأله دیگری هست و آن تکلیفی که بر گرده انسان هست و بی تفاوتی در برابر آن به همان میزان که غفلت از یک فرصت زیبا برای شهود انسان را از منبع زیبائی ها دور میکند دور خواهد کرد این تازه ترین شعر من هست شعری که هر چند برای خودم چندان دلپذیر نیست اما معتقدم ارزش یک بار خواندن را دارد
دوباره گریه تمساح های فتنه گران و پاره پشت خر از ادعای فتنه گران
نگاه من نگران بر قضاوت دگران، (چه می کنند سفیهان برای فتنه گران ؟!)
دوباره طلحه کنار زبیر می ماند و مانده جعفر کذاب پای فتنه گران
کمی شهید فراری برای گریه و زاری که میشوند فدائی به جای فتنه گران
دوباره حیله عمر ابن عاص نزدیک است که تازه میشود از ماجرای فتنه گران
فریب خط امامی به نیزه ، نیزه خامی همان فریب غریب ، آشنای فتنه گران
دگر نه ترس قیامت دگر نه اشک ندامت حیا که نیست و شیطان خدای فتنه گران
خدا کند که بیاید چراغ راه هدایت کنار تا زند از ره بنای فتنه گران
لابد تعجب کردید که آخه این چه وضعیه اینم خداحافظیش شد داستان خداحافظی بعضی از فوتبالیستها خداحافظ دیگه ! إ ولی خوب اگه دقت می کردید من اصلا خداحافظی نکزدم که بخوام خلف وعده کنم ! فعلا یا علی
زمین را اگر اهل الکل کنند
به ودکا جهان را اگر خل کنند
اگر شیشه مفت و فراوان شود
جهان را اگر مثل آغل کنند
اگر مس طلا شد اگر گرگ شیر
اگر سار را شکل بلبل کنند
اگر نیز یک عده میمون شوند
جهان را سرای تکامل کنند
اگر باد و طوفان جهان می برند
اگر ریشه کوه را شل کنند
اگر مرد بودن به نامردی است
اگر عالمان هم تجاهل کنند
اگر حق زن خود فروشی شود
اگر دین فروشان تساهل کنند
اگر کاف شین باز کفتر شود
اگر شعر را آسمان جل کنند
اگر باز مولا عنایت کند
همه خارها یک به یک گل کنند
رفیقان ما بعد تکلیف خود
توانند گاهی توسل کنند
فرومایگانی چو من می شود
ز دنیا و اهلش تبتل کنند