وقتی بیکارید در یک بازی استراتژیک مأموریت مهمی به شما واگذار می شود و با پیروزی در این مأموریت همه دوستانتان در گیم نت به شما افتخار خواهند کرد
وقتی زن ندارید یک گوشی نسبتا خارق العاده در دستان شماست و دختران و زنان زیبائی که یکی پس از دیگری آماده اند تا به شما تبسم کنند و در خیالتان به شما حال بدهند
وقتی بعضی از موهایتان دارد سفید می شود و یک یا چند خط می خواهد به صورتتان بیفتد و یادتان بیندازد که دنیا همیشگی نیست و شما کارهای مهمتری داشتید که انجام نداده اید کرم های ضد چروک و ژیلیت و بتونه و جراحی لیزر و قرص های اجق وجق ظاهرتان را حفظ می کند تا توجهی به دیوار پوسیده ای که به آن تکیه داده اید نکنید تا روی سرتان خراب بشود
وقتی حکومتهای دیکتاتور شخصیتتان را خورد می کنند می توانید با قهرمانان فیلمها همراه بشوید و احساس شخصیت کنید
وقتی زمین و زمان با شما سر ناسازگاری دارد وقتی دارید در گرد و غبار خفه می شوید وقتی روابط اجتماعی به هم می ریزد وقتی ناکامی ها و ممنوعیتها و آزادی های من درآورد کارد را به استوخان شما می رساند شما یک گوشه دنج پیدا می کنید و با موسیقی های شلوغ و ریتم تند پاپ و راک و متال می خوابید و می میرید و راحت می شوید
وقتی خدا ندارید همه آدمهای خیالی و واقعی حاضرند به نوبت خدای شما بشوند
وقتی پیغمبر ندارید و امام ندارید خیلی ها می توانند روانشناس بشوند و به شما بگویند چه کار باید بکنید و از چه راهی باید بروید
حقیقت این است که شما باید یک روبات باشید و در دنیای مجازی زندگی کنید مگر نه ........
روزگاری سمت نگاه آفتابگردانها به خورشیدی بود که امروز در میان ستاره تقلبی داود محصور شده است
روزگاری سمت رودها به دریائی می ریخت که امروز مرده است
دریائی از مرواردید های سبز و درشت از جنس نور
امروز هم سمت نگاه آفتابگردانها به همان سوست
امروز هم رودها قصد همان دریای خشکیده را دارند
گفتم خشکیده آری
دریای مرده
دریائی از رودهای جدا از هم
دریائی که در گوشه ها غبار می شود
دریائی از نمک
دریائی از خون دل
بیائید در حاشیه شط الاسلام فردا اردو بزنیم
روزگاری روبروی قبة الصخره می ایستادیم
فردا هم خواهیم ایستاد
از همین امروز
به امید روزی که خدا آمدن او را بخواهد
تا او بیاید و باز هم خورشید ما از آن میانه به درآید