سلام بر تو ای مولای خوبان ای امام رئوف ای ای کریم ترین بنده خدای کریم
ولادت فخر کائنات و سرور زمین و زمان امام حسن مجتبی مبارک باد
تولدت مبارک آقا جان
حسن غریب زمین است و آسمان حسنی است
و هرچه خوشه و هر قدر کهکشان حسنی است
حسن تمام علی صحبتش کلام علی
علی تمام حسن میر عاشقان حسنی است
محمدیست جمالش کمال او چو رسول
رسول خاتم پیغمبران حسنی است
فضای لایتانهی ستارگان فلک
و ذره ذره کیهان بی کران حسنی است
بود غلام حسن ماه عاشقان عباس
امیر لشکر و فخر حسینیان حسنی است
نگاه عیسی مریم به یوسف زهراست
عزیز فاطمه در آخرالزمان حسنی است
به رد پای حسن می روند چلچله ها
که هر چه عاشق و هر بی نشان حسنی است
اگر چه بنده ناچیز ذولجلال است او
بگو خدای زمین ، خالق جهان حسنی است
قیامتی که خدا وعده داده در راه است
و هشت پهنه فردوس تا جنان حسنی است
به حُسن خُلق و وفا کس به یار ما نرسد
گل همیشه بهاری که بی خزان حسنی است
اگر چه هنوز هیچ منتقدی در مورد این غزل تقریبا سیاسی اظهار نظر نکرده ولی بنده به عنوان راقم این سطور حس خوبی نسبت به این ابیات دارم و معتقدم این غزل اگر چه از نظر زیباشناختی در سطح عالیی قرار نداره ولی میتونم اونو در بین اشعارم یکی از بهترینها به حساب بیارم
خواب دیدم که خواب آزاد است
در اروپا حجاب آزاد است
مروه شربینی آن طرف ها بود
گفت حتی نقاب آزاد است
خوب و بد واقعا نمایان است
واقعا انتخاب آزاد است
نقد افسانه ی هولوکاست
مثل آهنگ پاپ آزاد است
مثل شیطان پرست و فتنه پرست
راه اسلام ناب آزاد است
توی این عالم پر از شداد
کاوه سان انقلاب آزاد است
از برای خدا نه بهر غذا
تا ابد اعتصاب آزاد است
بعد طوفان برای فاجعه ها
بهر حق التهاب آزاد است
چند روز است غرب مهتابی است
گفتن از آفتاب آزاد است
نغمه آفتابگردانها :
«آفتابا بتاب» آزاد است
تشنگی داستان دنیا بود
حال رویای آب آزاد است
یک شعر زیبائی بود از یه شاعر گمنام توی همین فیدای پارسی بلاگ پیداش کردم http://tamana65.parsiblog.com/mlink/?4242178 : « نشد هنوز نشد از قفس جدا باشیم / به ما نیامده مثل پرنده ها باشیم » تحریک شدم که بسرایم نمی دونم شاید چیزی که می نویسم فردا به اسم یکی دیگه چاپ بشه یا هر اتفاق دیگه ای بیفته شاید هم کسی خوشش نیاد اصلا از این که آدم یک شعر خاص با زیبائی و وزن خاصی رو بذاره جلوش و از روش تقلید کنه کمی ضایع کردن حق شاعرشه! آخه یک سبک هم می تونه از نظر وجدان آدمها انحصاری باشه فکرشو بکنید اگه کسی غزلهای حافظ رو تقلید نمی کرد از یک طرف بعضی ها ممکن بود عمرشونو بالای قبر حافظ بگذرونند و از طرف دیگه شعرهای زیبای امروز رو نداشتیم پس اجازه میخوام که بعد از پانزده سال سرودن باز هم تقلید کنم البته این بار از یک شاعر نسبتا گمنام
نمی شود کمی از سمت راه برگردم / از این فلش سوی خط سیاه برگردم / نمی شود کمی از کودکی نگاه کنم / به سایه روشن چشمان ماه برگردم / نمی شود مگر از روی تپه های بلند / به عمق زمزمه قعر چاه برگردم / نمی شود نفسی باز هم به مرغ سحر / به روی منبر گل مثل شاه برگردم ........
فعلا همین
خدایش بعضیا چقدر پر رو تشریف دارند که با وجود N گروه ناظر بین المللی حالا میخواند با ادعای تقلب توی عراق نامنی رو بیشتر کنند ، عراقی که همین طوری کلی نامن هست تا بهانه حضور آمریکائی های تروریست و تروریست پرور رو فراهم کنه وای به حال وقتی که بخواند با این اسم رمز به مردم عراق حمله انتحاری بی حد حصر کنند خلاصه این ادا و اصولهای بعضی ها بهانه ای شد که تو نخ ساختن یه شعر در مورد تقلب باشم !
از تقلب بگویمت بنگر ؛ ادعا کردن حقوق بشر !
بازتعریف واژه ای مبهم می شود رویکرد قوم شرر
خوب بنگر به کار صهیون ها ادعاهای طنز میمون ها
ادعا می کنند آزادی هست فرزند دیو چون دلبر
ادعا می کند دموکراسی مثل مصر و کمی کرواسی
رأی گیری چقدر وسواسی لیک از آل سعود هم بدتر
ادعا می کند مبارزه با ترور و جنگ و فتنه و بلوا
لیک تا می تواند و شدنی است می کشد سوی کودکان لشگر
ادعا می کند نجات زمین فیلمهای عجق بیا و ببین
ولی از گازهای گلخانه می کند پر جهان به بحر و بر
ادعا می کند به جای مسیح منجی آخرالزمان شده است
لیک با کارهای دجالی به در آورده از مسح پدر
ادعا می کند خبر آزاد ؛ ادعا می کند بشر آزاد
ولی از حبس صد گزارشگر نیست اصلا به دست خویش خبر
ادعا می کند حقوق زنان می کند زن اسیر اهرمنان
دختران را به بردگی برد این دایه مهرباتر از مادر
این تقلب دگر چه خوب و چه بد خب دگر شاخ و دم نمی خواهد
کو تقلب نگاه کن بنگر این ایالات حیله گر پرور
ممکنه وقتی این کلمه ها رو میخونید (نمی دونم 10سال دیگه یا دو روز دیگه ) دیگه انگشتهای من قدرت چیدن حرفهای درخت یک غزل دیگه رو نداشته باشه
به همین سادگی تموم میشه
چطور بودم ؟
اگه یه کم واقع بین باشیم این آخرین غزلیه که همه ما باید بخونیم
من تو دنیا غزلو خیلی دوست دارم
ولی باید ازش جدا بشم
و
چه عاشقانه گذشتی غزل خداحافظ
شبیه آهوی دشتی غزل خدا حافظ
قطار عمر من از کوچه ها چو طوفان رفت
نشسته ای روی کشتی غزل خدا حافظ
تمام میکنم امشب اگر خدا خواهد
ز گاز لوله نشتی غزل خداحافظ
اگر چه خوب نمی دانم ای غزل آیا
کویر لوتی رشتی غزل خدا حافظ
ز کاف و شین تو بماندی و چند کلمه حظور
رها شدی ز پلشتی غزل خداحافظ