حضرت نائب الامام ، یاور عاشقان ، سلام
ای تو عزیز فاطمه سید احمدی مقام
ای تو نوای نای و نی ای تو خم و بساط می
پیر خمین پیر تو ، با تو شدست غصه طی
با تو صدای آسمان ، صیحه آسمانیان
همچو مسیح در صف مهدی صاحب الزمان
از کفم آبرو شده ، این تو چنین نکو شده
بی تو نماز بی وضو ، با تو چه زیر و رو شده
با تو ستاره می شوم ، دردم و چاره می شوم
کلمه گنگ و مبهمم ، شعر هزاره می شوم
دل که بهانه جو شده ، با تو فرشته خو شده
ای که به شوق خنده ات رشته اشک جو شده
لشکر فتنه را دهد هر چه شکست خال تو
دست شکسته ات بود در دل عرش بال تو
گرچه هنوز خسته ام در غم خود شکسته ام
عهد شکسته را ولی با تو دوباره بسته ام
هر چه که غرق مشکلم ، از غم خویش غافلم
با تو فقط یکی است غم ، محو غروب ساحلم
هر چه که خوب مال تو ، هر چه که گل خیال تو
هر چه که خوب گفته ام ، باز زدم مثال تو
قافیه تنگ شد ولی ، غوک نهنگ شد ولی
منتظریم بشنویم طبل به جنگ و یا علی
از تو سوال می کنم ، آن گل بی نشان کجاست
بر سر قبر مادرش ، یا که کنار مصطفاست
از تو سوال می کنم پیر شدیم بی خبر
« حضرت صاحب الزمان » کی برسد ز ره ؟ ، سحر ؟!
شد شب تارما سیاه ، نغمه تارها تباه
ما که دوباره گم شدیم ، ای مه ما بیا ز راه
سرور کافشین بیا ، ای شه هند و چین بیا
آب نهان توئی و ما تشنه ، تو شاه دین بیا
کفار که ذوب در ولایت شیطانند کم نیستند پس در نتیجه بی وجدان و ریا کار و بد اخلاق و ترسو هم کم نیست پس در نتیجه دزد و دروغگو و کج فهم هم کم نیست
اما همه اینها وقتی غیر قابل تحمل میشود که وقتی میخواهی تکان بخوری به اینها برمی خوری آنهائی که از ولایت الله خارج میشوند اگر سابقه شش هزارساله شیطان را هم داشته باشند اگر مثل آن زن همسر رسول خدا شده باشند و روی بازوی رسول خدا آرمیده باشند آنها دارند و تو نداری آنها سابقه دارند آنها مشهورند و تو نداری و تو نیستی آنها اندوخته های کلان دارند و تو نداری آنها به خودشان حق می دهند همه را تمسخر کنند و تو تمسخر میشوی چون از اول قرار بود تمسخر شوی فرهنگ تو فرهنگ دهاتی و جنوب شهری بود بلد نبودی چاپلوسی کنی بلد نبودی تملق بگوئی و دستمال بکشی به تو می آموختند وقتی هم که ما نبودیم خودت برای خودت جک بساز و خودت را مسخره کن
و تو انسان توسعه نیافته و تو شهروند درجه 2 و تو کسی که قرار بود به کوچکترین بودن خودت ایمان بیاوری و به سهمت راضی باشی اکنون در برابر نظم نوین جهانی ایستاده ای چون اساسا سنتی هستی چون اساسا نمی فهمی ؛ تو تروریست هستی چون طالبان مسئولیتش را پذیرفته است تو از دموکراسی چیزی نمی دانی تو چوب امیر عبدالله ها و مبارک و غیره ای را میخوری که اساسا لوح تقدیر دموکراسی مال آنهاست تو حتی حرف مردم کشور خودت را هم نمی فهمی؛ زمان موسیقی خسته کننده و یکنواخت خزان های متوالی را می نوازد و تو باید گوش کنی تابستانهای خزانی و گرد خاکی که نماینده فاجعه هایی که پایان ناپذیر می نمایند در فراروی چشم توست
گویا انسان آمده است تا در نظام چشم و هم چشمی و در تجملات بندی های احمقانه دست و پا بزند و بپوسد
تو را ساخته اند که در هیپنوتیزم شبکه های دروغگوی و بنگاه های فیلمسازی و سخن پراکنی دچار خلسه ای همیشگی بشوی
نه تو ثابت کرده که برده مطیعی برای آنها نیستی تو ثابت کرده ای که عصیان در برابر طاغوت جزوی از خون انسان زنده است پس برای زنده ماندن باید در برابر حکومت بی حد و مرز طاغوت ایستاد و او را تا سرحدات نیستی که اتوپیای اوست پیش برد
پس از این ماجرا، روزی آقای هاشمی در حضور جمعی گفت: من بعدازظهر رفتم خدمت امام. امام فرمودند: موضوع قائم مقامی آقای منتظری را فردا مطرح نکن ". گفتم: چرا؟ ما در اجلاسیه قبل، به آقایان گفته ایم که ایشان را به عنوان قائم مقام، مطرح کنیم. فرمود: نه، یکی از دوستان آمده و چنین گفته... . گفتم: ما اعلام کرده ایم. نمی شود... .» (به نقل از کتاب سنجه انصاف، صفحات 16 تا 18)
البته آقای هاشمی در کتاب «امید و دلواپسی»، در روزنوشت تاریخ 14 آبان 1364 نوشته اند:
«آقای محمدی گیلانی به دفترم آمد و پیام امام را درباره برنامه مجلس خبرگان آورد ... و گفت که امام با انتخاب آقای منتظری [برای جانشینی رهبر] موافق نیستند. ... شب خدمت امام رفتم و راجع به پیام ایشان در مورد مجلس خبرگان مذاکره کردیم. نگرانند که تعیین آیت الله منتظری به عنوان رهبر آینده، باعث عداوت و کارشکنی رقبای دیگر شود.» مطلب به طور کامل در فارس نیوز بخوانید
ادعای اصل اصلاحات و یک دنیا دروغ
یک جهان تزویر و زور و ذلت و افسار و یوغ
دم زدند از خط روح الله و شیطان زیستند
دم زدند از آدمیت مثل حیوان زیستند
ادعا کردند قانون شهر را بر هم زدند
تا توانستند و می شد رنگ بر عالم زدند
دم زدند از خلق و با صدامیان همسو شدند
دشمنان بعث و خلق و مردم حق گو شدند
کار اینها تا قیامت تا نهایت ادعاست
با خیانت با جنایت تا به غایت ادعاست
ای نوه او یک هزارم این منیتها نداشت
این منم ها این خودم ها پست نیت ها نداشت
ضاهرا با صد ریا گفتند گاهی یا حسین
خط شکن بودند از اول در عداوت با حسین
لاجرم اینها بدانند از صلای انقلاب
چوب لای چرخ نهضت بشکند گردد خراب
راه ما راه ولایت با شهادت با خدا
می رسد عصر ظهور منجی پروانه ها
ــ ارائه مجدد ــ
تذکر: مقاله زیر بازتابی از نگرانی های نویسنده در مورد احتمال مصادره شدن نام زیبای حسین و نام مکتب حسین با توطعه صهیونیسم بین الملل و انگلیس توسط یک عده افراد بیکار و نادان و آلت دست بوده و قصد تکفیر هیچ شخص یا گروهی را ندارد
----------------------------------------------------
باز از ره میرسد زیبایی کرببلا تا که انسان را رهاند از غم غیر خدا
همراهی با حسین نه تنها یک حق بلکه یک وظیفه است اما کدام حسین هر واقعیتی بدل هایی دارد همانطور که خدا بدل های مختلفی دارد اولیای خدا هم بدل دارند امروز هر ننه قمری در میکده عشق یک حسین برای خود میسازد1
حسین دیوانیستی مردی جنگاور و عشق خواهر است که برادری به نام عباس و خانواده ای به نامهای ... دارد او از عقل متنفّر است و مجوز هر کاری را که در سینه زنی های جاز دانسینگ به ذهن خطور میکند یا به خیال یا هوس آنها میرسد را به آنها میدهد
حسین آنها صاحب یک سگ دانی بزرگ است و در میان شیعه حسین آنها، غیر سگ جا ندارد
هر که خود را سگ کوی تو نخواند آدم نیست
و انسان اصلا قرار نیست خلیفه خدا بشود و حسین چیزی غیر از سگ لازم ندارد
دیوانه بودن چیزی است که همیشه به عنوان یک اصل یاد آوری میشود و مخالفان دیوانگی تنها بدهای عالم اند
در این مکتب که ظاهرا به شیخیه شباهت دارد و عقل جایی در فقه ندارد تفاوتهای عمده ای حتی با همین شیخیه به چشم میخورد:
- شیخیه رویکردی حدیثی به دین دارد اما رویکرد یک دیوانه واقعی، شخصی و الهامی است و حدیث کمرنگ تر است
- شیخیه از فقهایی که به آنها اعتماد دارد تقلید میکند اما یک دیوانه ایده آل بیشتر از میکده عشق خود تقلید میکند
- چنان که قبلا ذکر شد شیخیه مانند بقیه شیعیان و مسلمانان میخواهد انسان کامل بشود اما دیوانه باید یک کلب یعنی سگ کامل بشود
- شطح و طامات - : در شیخیه وجود ندارد و این مورد به صوفیه نزدیک تر است و انشاء الله مفصلاً در ذیل بحث خواهد شد
---------------------------------------------------------------------------------
شطـح و طامـات در معرفی معشوق
الفاظ و تعابیر غیر متعارف و ظاهرا یا باطناً کفرآمیز که برای خودنمایی، ادعای عرفان و تحریک احساسات مسلمانان معمولی بر ضد خویش کاربرد دارد بله تحریک احساسات! تعجب نکنید البته بیشترین استفاده را از مورد اخیر کسانی میبرند که در پشت پرده ایجاد و ساماندهی این مرام ایمان سوز قرار دارند کسانی که شاید کودکانی مثل علیمی و بزرگترهایش حتی شناخت بسیار ناچیزی هم از آنها ندارند
جملاتی مثل لا اله الا ... - الحمد ل... رب العالمین - ...پرستی- و ادعاهای گزاف دیگر نیز سهم عمده ای در جدا کردن صف دیوانگان از کسانی که ظاهرا عمق سخنان به ظاهر عرفانی آنها را نمی فهمند دارد
---------------------------------------------------------------------------------
لبه دوم قیچی تفـرقـه - تکفیر و قتل عام شیعه
برادران مسلمان بوبکری یکی از تماشاچی های پر و پا قرص اداداری های قیامت دیوانگان هستند و امروزه از یک طرف انگل وهابیت که در طی سیصد سال اخیر در بین بوبکریان ریشه دوانده و از طرفی عده ای منتسب به شیعه که بهانه های فراوان و خوبی برای آنها جور میکنند به لبه های یک قیچی خطرناک تبدیل شده اند
امروز دشمنان اسلام و تشیع دیگر نیازی به داستان سرایی در مورد شیعیان ندارند کافی است چند جمله از فیوضات این عرفای گرانقدر را که حتما به طور خیلی اتفاقی در نقاط حساس عربی ساده ای میشود را تماشا کنند تا علیه شیعیان مظلوم عراق عملیات شهادت طلبانه انجام دهند و در راستای اهداف شیطان بزرگ و ابلیس لعین رجیم هم خود به جهنم مشرف شوند و هم امنیت و وحدت مسلمین را به خطر بیندازند سخن شیعیان را نشنوند و روز به روز حرکت مسلمان به سمت روز فاجعه سریعتر شود
---------------------------------------------------------------------------------
از حسین تا حسین شخصی
1 .جمله ای از سید شهیدان اهل قلم از مقاله معروف کدام عرفان با این مقال مناسب تر است که :
اگر وضع اولیهً لفظ عرفان برای دلالت بر معنای معرفت حق است، پس چه رخ داده که این لفظ در روزگار ما با هر کفر و شرک و الحادی جمع می شود جز معرفت حق؟
دو کلوم روضه
آبروی خویش را بردند جانــــا کوفیان
ورنه دریا را چه حاجت آب نوشیدن کند
--------------------------------------------------------------------------
سلام خدا بر آب
سلام خدا بر حیات حقیقی و آب حقیقی که مایه آن است
سلام خدا بر سقای جان های تشنه
سلام خدا بر ساقی نور
سلام بر سرمستان حضور
سلام بر عاشقی که نتوانست عشقش را در کتم غیرتش پنهان کند
و عشقش چنان جلوه دردناکی کرد که چشم جهان شب زده از حدقه بیرون زد
سلام خدا بر سه امامی که با پیشقدمی حسین به قربانگاه محبوب شتافتند
سلام برآنان که اجازه ندادند واژه عشق بازیچه دکانداران و عوامفریبان شود
سلام خدا بر حسین و علی ابن الحسین و محمد ابن علی هر قدر که شب می تازد
و آفتاب می تابد
؟؟؟!!!!!!؟؟؟!!!!!!
کاف شین