علیرضا احمدی نژاد : پدرم اشتباهی بود چون خارج از دایره بود ! »
به گزارش انصارنیوز، یادداشت زیر، مطلبی است که علی رضا احمدینژاد، فرزند دکتر احمدینژاد درباره اساماسی تخریبی درباره پدرش نگاشته است :
"احمدینژاد در سال 1392: من نه استاندار بودم نه شهردار بودم و نه رئیسجمهور بودم من هیچکدام از اینها نبودم من فقط اشتباهی بودم!؟ "
فکر میکنم پس از پایان سریال مرد هزار چهره اولین پیامک طنزی که برام اومد همین بالایی بود، از این دست پیامکها کم به دست من نمیرسد و من هم مثل بقیه میخندم و برای دوستام میفرستم و...، اما نمیدونم این آخری چرا یه جورایی من رو به فکر وا داشت،... من اشتباهی بودم!
چند وقت پیش بابام (دکتر احمدینژاد) تعریف میکرد که یکی از این آقایون بهش گفته بود که میدونی مشکل شما چیه؟ و بعد ادامه داده بود که مشکل شما اینه که خارج از دایره هستی برای همین هم هست که چپ و راست، اصولگرا و اصلاحطلب {داخل دایرهایها!!} باهات اینطوری برخورد میکنند.
تو این سهسال به واسطه اخباری که به دست ما میرسید و شرایطی که یک نفر مثل من دارد واقعا به این نکته پی بردم که احمدینژاد اشتباهی رئیسجمهور شد! آخه نمیشود که یکی بیاید همینجوری بخواهد نونها رو آجر کنی، زنجیر اون دایره رو پاره کند و بخواهد که به سمت عدالت (به سمت عدالت) حرکت کند و نخواهد در این بین سهم دوستان داخل دایره را بدهد، کسی بیاید که نخواهد ...
خلاصه این که تو این دوره زمونه که اتحاد یک حرکت کمیاب اجتماعی است با کمی دقت میتوان شاهد شکلگیری یک اتحاد بزرگ اصولگرایان (+) اصلاحطلبان _ در جهت دوختن و اتصال نقاط آسیبدیده دایره و همچنین بیرون انداختن نفوذیهای احمدینژادی در دایره بود که خوشبختانه فکر میکنم این اتحاد تا سال آینده به 100% برسد.
احمدینژاد اشتباهی بود چون معادلات نباید اینجوری جواب میداد و اشتباهی بود چون صاحبان اصلی این انقلاب (مردم) حامی او بوده و هستند و اشتباهی خواهد بود تا وقتی بخواهد با مردم باش
سلام بر شما
فیلم فراتر از فتنه رو حتما ببینید
اصلا می تونید همین جا دانلود کنید:
تعدادی از لینکهای قرن 15
مقالات جدید :
***// به رنگ بیرنگی //***
لینک مطالب در قسمت http://qarne15.persianblog.ir/
انفجار جمعیت یا انحصار جمعیت (نقشه های یهود)
آیا ما از نظر یک زیر ساخت خوشبختی ساز برای یک دنیای آباد از غرب عقب مانده ایم؟!
سلام بر شما و خدا حافظ /درد دلهای قرن 15 /چرا قرن15
فتو بلاگ (ارائه شده در دو شنبه 23 ام اردیبهشت 87 )
لینک بقیه مطالب
< language="java" src="http://www.persianstat.ir/service/stat.js" type="text/java">>< language="java" type="text/java">>
| |
درجریان مسابقه جام جهانی 98 وقتی مردم همه نذر کردند که تیم ملی به جام جهانی برود و وقتیکه تیم ملی به جام جهانی رفت خیلی ها گریه کردند .خیلی ها نذر کردند.خیلی ها متوسل شدند.خیلی تو خیابان از شعف نمی دونستند چه کنند.خیلی ها از شعف و شادیو خوشحالی و دلتنگی کارشون به بیمارستان کشید 8-Xو ....... تا اینکه خدایم فرمود مهدی جان اگر اینهمه چشمی که منتظر گل زدن بودند.و این همه دلی که برای انها دعا می کردند و اینهمه نذری که برای تیم ملی کردند برای تو می کردند به جلالم سوگندامر فرجت را مهیا میکردم وتو را می فرستادم. مهدی جان خود ببین اگه دلت شکست مربوط به استاد علیرضا پناهیان
|
زمانی قکر می کردم نابغه ای هستم با یک دریا حرفهای نگفته اما گفتنی
زمانی فکر می کردم از انگشت شمار انسانهایی هستم که درد انسان را می فهمد برای آزاد شدن انسانها از بند جهل و غرور و زور و تزور و فریب می کوشد
زمانی فکر می کردم چطور ممکن است در حین اینکه همیشه به خاطر کارهای خنده دارم انگشت نما بوده ام اینقدر نابغه باشم که چیزهایی بدانم که دیگران نمی دانند
امروز لمس می کنم که من چندان هم نابغه نبوده ام بلکه این دیگرانند که می خواهند نفهمند می خواهند راحت باشند می خواهند بار سنگین دانستن را بر دوش نکشند
می خواهند دیگر کسی از فتح الفتوح شهید همت نگوید کسی از مسئولیت پذیری شهید باکری نگوید کسی از عدالتخواهی رجایی نگوید و حتی عده ای هستند که می گویند چون رجایی قزوینی بود باید آبروی قزوین را برد و هر دستی را که تلنگر بر وجدان خفته انسانها می زند قلم کرد
حتما اکنون نیز به سخره نشسته اند و حس می کنند برترند که از کسانی حرف می زنند که رجایی نزد او کسی نیست
از علی می گویند
اما از کدام علی
از علی حرف می زنند از جمال چهره او از فرزند دوستی او از همسر دوستی او
از چشمان عباس و قد رشیدش می گویند
از کجاوه و زینب می گویند
اما در واقع نه از علی می گویند و نه از زینب
زمانی قکر می کردم نابغه ای هستم با یک دریا حرفهای نگفته اما گفتنی
با تو ام ای صفحه بی جان نمایشگر ای صفحه بی جان تکمه ها با توام ای نور خیره کننده
شاید شما ها حرفهایم را گوش کنید و به آوازی که نزدیک است در من نیز خاموش شود بهتر گوش فرا دهید
امروز دیگر مائیم و شور حوسینی و حیسنیی
امروز دیگر مائیم و فیلمهای سرگرم کننده و پرفروش
شمائید و موسیقی های از خود بی خود کننده
آنهایند و هر چیزی که بوی راحتی می دهد !
و کسی نیست که باور کند با اینها آتش درون خاموش نمی شود
و با اینها تسکین نمی یابد
آری آزادی بیان خوب است اما تا زمانیکه با هوسهای ما سازگار باشد
تا زمانی که متعرض فیلم فارسی نشود و از کنار دختر پسر هایی که بالاخره در آخر فیلم به خوبی و خوشی به هم می رسند و یا تا آخر با هم می مانند با تبسم و واقع بینی رد نشود
تا زمانی که رجایی را در چشم غارتگران بیت المال فرو نکند !
تا زمانی که همت و باکری را به رخ سپاهیان دلاور امام زمان نکشد
تا زمانی که صیاد شیرازی را به یاد ارتشیان سلحشور نیاورد
ویا نه اصلا همیشه خوب است ولی فقط بهتر است خلاصه شود تا ما به کارهایمان برسیم
نمی دانم به نظر شما اوج جاهلیت مدرن کجاست و در چیست ؟
در جنگها و اختلافهای طولانی خود پرستانه و منفعت طلبانه و متعصبانه و بعضا به اصطلاح فرقه ای و مذهبی! یا در راضی شدن به ظاهر کلمه ها و یا غرور کاذب استفاده از ابزاری که غالبا هیچ نقشی در بوجود آمدن آن نداشته است ؟
فکر میکنید چه کسی بهره کمتری از علم دارد استاد دانشکده موسیقی یا استاد دانشکده جامعه شناسی کسی که 40 سال وقت خود را درباره اوناع تمبر تحقیق کرده یا استاد دانشکده روانشاسی
و کی ؟ در لحظه ای با فشار دادن دگمه ای صدهزار انــــســـــــان (انسان) کشته میشود یا در لحظه ای با مخابره یک گزارش گیج کننده شهرهای پلیسی دنیا را منظم تر و واقعی تر وانمود می کنند ؟
در لحظه ای که که نوشابه و چیپس و سیگار را خوشنمایی می کنند یا وقتی که از اقتصار مصطلح و توسعه و شاخص های توسعه یافتگی حرف می زنند ؟
زمانی که برای لحظه ای شاد زیستن دست به هر شاخه شناور کوچکی می گیرد و هر چیزی را تجربه می کند یا زمانی که از نحوه تشویق و بازداری کودک نسبت به اعمال خاصی حرف می زند وقتی که از نامرغوب بودن سیگار تولید داخل حرف می زند یا زمانی که مشاهده هر ذره از اعمال خوب و بد در قیامت را افیون توده ها می شمارد ؟
زمانی که سقط جنین و کورتاژ را جزو حقوق زنان می داند یا زمانی که از حقوق بشر و کودک دم می زند؟
زمانی که انسان را نوعی میمون فرض می کند یا زمانی که از اومانیسم و حقوق بشر و هیومن رایت حرف می زند ؟
وقتی متلک ها و جک های مسموم را خوراک خود میکند و نژاد و جنسیت را دستمایه زهر آگین ترین خنده ها و لذت های حقیر می کند یا زمانی که از برابری جنسی و پایان جنسیت حرف می زند و از نژاد برتر بودن هر طایفه ای به اهستگی در گوشش پچ پچ می کند و ریشه تمدن را در کتب درسی فرزندانش منحصر به خود می کند و دیگران را بربر یا جهان سومی یا پشت کوهی و یا حد اقل از زیر بته به عمل آمده قلمداد می کند و یا وقتی تمدن و آزادی را معنی می کند جهل امروز ریشه در قرار دادها دارد یا ریشه در غفلت ها و نخوت ها
و یا حتی ریشه قرار دادی شدن علوم انسانی در کجاست ؟
در ثروت محور شدن علوم یا پر رو شدن چهره های به اصطلاح ماندگار بشری ؟
و اصلا چرا اندیشه بشر تا این حد سطحی شده است ؟
در فشار عظیم اطلاعات پاکنده و خام و بازیابی و غربال نشده که باید با عجله طبقه بندی و به مأمور سپاری شود یا در ظرف کوچکی که قول آن عالم گرانقدر در مقابل آبشار فرود آمدن الهامات خداوندی گرفته است
بله درست حدس زده اید این مقاله با سوالهای غیر طبیعی اش حرفهایش را زده ولی می خوهد به همین دو کلمه کفایت نکند و از شمایانی ذهن صاف و شفافی دارید دعوت کند تا سوالهای بیشتری را برایمان بفرستید /و من الله التوفیق و علیه التکلان/