نمی دانم اسم خرابکاری هایم را چه بگذارم ؟! جبران دعای فرج مردم ؟! تلافی اشکهای عاشقان ظهور پسر فاطمه ؟! خلاصه ما تلاشمان را می کنیم ؟! به بدی ها نزدیک می شویم و ناگهان پایمان می لغزد ما فقط نزدیک می شویم و فاجعه ها یکی پس از دیگری رخ می دهد ! ما سکوت می کنیم و دشمنان کار خودشان را می کنند ! ما نگاه می کنیم و آنها جنایت می کنند ! ما بی تقصیریم !
رهبرمان از ما استحکام و مردانگی می خواهد و ما مثل موشی در سوراخ می خزیم و برای خوشایند دشمنان ولایت رنگ عوض می کنیم ، به این بدی هم فقط نزدیک می شویم ، می آئیم صورتمان را آنکارد کنیم ناگهان می بینیم چیزی از آن باقی نمانده است و با نورانی ترین صورت ممکن سیاهی لشکر دشمن را بیشتر می کنیم ،
ما وقتی دوستمان برای خوشایندمان یک جک سیاسی غیر منصفانه تعریف می کند توی ذوقش نمی زنیم و فوقش سکوت می کنیم که به خیال ما جواب جاهلان است ، و بی انصافی روز به روز بیشتر می شود و فردا بیشتر از امروز بی انصافی و بد اخلاقی می شود ، ما (چند نفر ) هم آبروی خودمان را می بریم هم آبروی عاشقان انقلابی را
و حالا شما شمائی که در خاورمیانه و اروپا و آمریکا و شمائی که در بحرین و یمن و مصر و امارات و آذربایجان و اردن و مراکش تکان خورده اید با احتیاط حرکت کنید مبادا ترسوهائی مثل من زیر پایتان را خالی کنند ...
سلام دوستان / با خذعبلاتی دیگر از شبکه شایعه پراکنی BBC در خدمت شما هستیم
دیشب ایشون در قسمتی از برنامه (شصت دقیقه) اعلان فرمودند که بانک مرکزی جمهوری اسلامی از بانکهای دیگه پول گرفته تا کسری ها رو جبران کنه حالا مطبلوب است محاسبه مقادیر زیر :
1 - مقدار حماقت بانک مرکزی که به جای پول ندادن به بانکها تصمیم گرفته از بانکهای دیگه پول جمع آوری کنه ؟!
2 - در صورت تمایل دولت به کم کردن نقدینگی پیدا کنید میزان حماقت دولت را به خاطر کاهش روزافزون ارزش پول در برابر کالا و وجود روزافزون نقدینقی در میان مردم که منجر به این امر گردیده است .
3 - در صورت نیاز بانک مرکزی یا دولت به پول مطلوب است محاسبه میزان بلاهت مسئولان این بانک (با توجه به عدم یا وجود بند 1) در مورد اینکه چرا به جای چاپ پول پول قرض می کنند و ...
تا محاسباتی دیگر و زنگ ریاضیاتی دیگر شما را به خدا می سپاریم
تذکر : این مقاله در پی تخریب کلیمیان و یهودیان نبوده و در تمام آن به جدائی صهیونیسم از یهود تاکید شده است (حقیقت در دنیای مجازی)
امروز حال غریبی داشتم ، اولین نوروزی بود که دیگر پدربزرگ نداشتم ، دیشب فقط یک مادربزرگ عصا به دست چراغ خانه پدربزرگ را روشن نگه داشته بود در و دیوار خانه پدربزرگ (بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم .... ) را نجوا می کرد
از میان دوپدربزرگم پدرمادرم که جوانتر بود مهر 87 با بیماری مرگبار سرطان به رحمت خدا رفته بود و پارسال (سال 1390) در میانه میهمانی خدا نوبت پدر پدر بود که به ملاقات صاحبخانه برود / پدربزرگ بار و بندیلش را برای سفر بسته بود اما نه برای سفر قیامت که برای اولین سفر حجش ، اما به زمزم نرسیده دو ماه زودتر لبیک اللهم لبیک را با جانش زمزمه کرد
کجائید پدربزرگها ؟! کجائی جلیل صادقپور؟! کجائی اسمائیل شاهزاده رحیمی ؟! که امروز جایتان جالیست !
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
که تا آخر به یکدیگر نمانیم
و تو که تازه رفته ای و نبودنت نوروز امسال اشک از چشمم سرازیر کرد به قول خودت (خدا ناصر) پدربزرگ ....
سالی که گذشت سال تقریبا پر فراز و نشیبی بود ، آفتاب خدا آرام آرام افق دلها را روشن می کرد و در سوی دیگر شیطان صیحه می کشید در یک سو انقلاب جهانی مستضعفان مسیر پر مخاطره اش را آغاز می کرد و در سوی دیگر مستکبران عالم و دیوهای تاریکی آخرین تلاشهایشان را برای استیلا بر عالم آغاز می کردند ، و در دیگر سو انسانهای مستضعف اما پر شور و انقلابی در تونس و مصر و لیبی و بحرین و یمن و سایر کشورهای اسلامی خروش پر معنای خویش را از نای خون آلود فطرت بر می آوردند و مردمان خفته و استثمار شده در غرب عالم در محیطی بهت آلود و با علامت سوالی بزرگ که برای چه ؟! میدان مغلطه و استیلای آنان را به میدان تحریری در تاریکی بدل می کردند / آنها اولین مهمانان روشنای آفتاب بودند.
اقیانوس ها و فانوسها کهکشانها و بی نشانها و در آنسو مردابها و گندابهای متعفن همه و همه بر زمین نشسته بودند تا سهم خود را در افساد و آباد کردن تا سهم خود را در سوزاندن و رویاندن تا سهم خود را در تباهی و مناهی ایفا کنند.
اکنون من و شما از وزیر تا رعیت از مجلسی تا دولتی از دکتر تا بیمار از حجت الاسلام تا شاعر از کشاورز تا مهندس از معلم تا استاد از بانوی خانه دار تا اهالی خانواده همه و همه باید هر حرکت خویش را نسبت به آن هدف قدسی و آن پیش آمد عظیم تعریف کنیم.
اینک اما شایسته ما نیست که به جز به آن هدف عظیم بیاندیشیم و خود را در دعواهای خانوادگی و جز آن محصور کنیم شایسته ما نیست که برای کام دنیا آبروی برادر خویش را بریزیم و با هرچه در دست داریم بر او بتازیم شایسته نیست که اندکی مانده به عید مجلس شورای اسلامی ما رئیس جمهور را با سوالاتی از جنس مجادله به چالش بکشد و شایسته نیست که به شایعات دامن زده بشودشایسته نیست که برای اتهام زدن به برادرمان همیشه انتخابات را از صبحی که طلوع می کند جلوتر بدانیم
به هر روی سالی که گذشت ، گذشت. اما بساطی دیگر در پیش روست اما بهاری دیگر در راه است بهاری که خزانش به جز صور اسرافیل چیز دیگری نخواهد بود