امروز برای شهدا وقت نداریم
ای داغ دل لاله تورا وقت نداریم
با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است
ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم
چون شخص مهمی شده نفس دغل ما
اندازه یک قبله دعا وقت نداریم
در کوفه تن غیرت ما خانه نشین شد
بهر سفر کرب و بلا وقت نداریم
هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم
خوب است ولی حیف که وقت نداریم
یک شاعر گمنام
کفی بالموت واعظا (واعظ مرگ برای نصیحت کافی است)
«امیر مومنان علی علیه سلام الله ابدا»
پوسیده این کفن ،کفنم را عوض کنید
اصلا تمامی بدنم را عوض کنید
اینجا غریبه ام ،نفسی یاد من کنید
سنگِ سرِ درِ وطنم را عوض کنید
چیزی از آن ولیمه برایم نمانده است
یک ذره وضع گورکنم را عوض کنید
احسانتان چمن شد و خشکید و خاک شد
بذر بنای این چمنم را عوض کنید
مردم مکرر از کتک باقیاتتان
احسان که نه فقط زدنم را عوض کنید
قربان تو که نام تو را میــتوان شنیــد
این شور را به حد طلب میتوان چشید
تو از تبار غربت زیبــای احمدی
تو پاره دل گل گلها محمدی
گویا علی به جای دلت راه می رود
چاهی نمانده است و پی چاه میرود
نور نگاه فاطمه در چشمهای توست
چون نسل فاطمه همه در کربلای توست
تنهائی قشنگ تو میراث مجتبی است
هم کربلا و جنگ تو میراث مجتبی است
قربان تو که نام تو نور است یا حسین
رمز شب و دعای ظهور است یا حسین
سجاد تو نمایش جانبازی خداست
عرفان کلام اوست شهید گل فناست
سقای تو به دست همه آب می دهد
بوی غریبی گل مهتاب می دهد
هم زینبت نماد صبوری انبیاست
هم اکبرت طراوت زیبای اولیاست
از قاسم برادرت الماس شرمگین
زو لفظ عشق و کلمه احساس شرمگین
انصار تو مفسر آیات اعظم اند
تاج فرشتگان خدای محرم اند
درج اشعار این دفترچه در هر سایت و وبلاگی با قرار دادن این لینک ( شاعر )در زیر آن بلا اشکال است
-----------------------------------------------------------
بیت الحرام ماه محرم ز ره رسید
ماه تمام ماه محرم ز ره رسید
خورشید خاکدان تیره ما با غروب سرخ
با لاله های یک شب پرغم ز ره رسید
اینجا اگر چه یاد شقایق غریبه نیست
زیبایی مضاعف و مبهم ز ره رسید
این فاجعه که درس عبرت تلخ من و شماست
با کاشها و حسرت عالم ز ره رسید
--------------------------------------------------------
و باز این زیبای تلخ ، این شرنگ اهورایی بر سر راه ماست
دیگر آب هم روضه خواهد خواند
دیگر کودکان 3ساله هم بلد خواهند بود روضه بخوانند
دیگر همه زمین روضه خواهد خواند برای آن حادثه عظیم
گرچه سرود ها همه اش عاشقانه نیست
له له زدن ز سینه سوزان بهانه نیست
عاشق به غیر چهره معشوق ننگرد
چشمی اسیر لیلی و چشمی به لانه نیست
در آستان او همه از خون وضو کنند
از چشم و دل چکیدن خونها فسانه نیست
از پچ پچ ستاره به گوش کرات سرد
جانی که گرم شد دگرش سرد خانه نیست
اینجا دگر ندهندش زکوچه راه
هر چشم رهگذر که غمش عاشقانه نیست
بلبل سکوت کن بشنو حرف شاپرک
که آتش سکوت پر او ترانه نیست
گر ادعای عشق و ارادت زیادت شد
تقصیر توست از بد اهل زمانه نیست
گر کاف شین ببیندت ای مهر بی کران
هر جا نظر کند نظرش را کرانه نیست
ارائه شده به موقعیت سه شنبه شانزدهم بهمن 1386ساعت نویسنده یاپست کننده کریم شاهزاده (کافشین)
بیا به کلبه غزل روانه شو ترانه شو
برای دیدن خدا همیشه عاشقانه شو
اگر چه عشق دفن شد برای روزمره گی
بیا و در بیاورش مخالف زمانه شو
نشان نمیدهد صنم ،دگر طریق عشق را
ز گیسوی کمان او رها سوی نشانه شو
همیشه آسمان پر از ستاره های بی ریاست
برای بی ریا شدن رها ز دام و دانه شو
چقدر کاف شین به تو بگویم این کلام را
به خود بیا و غرق شو بِبُر و بی کرانه شو
بیا و خاک شو پی تولد دوباره ای
خطر پذیر و استوار بیا بیا جوانه شو