اخیرا نامه ای در اینترنت منتشر شده که از زبان یک دختر 26 ساله به وزیر امور خارجه کشورمان است که سرتا پا مصیبت و فلاکت یک نوعروس دانشجویی است که از یک بیماری صعب العلاج که اتفاقا مثل بیماری آقای ظریف است رنج می برد، البته این نامه از انسجامی ضعیف برخوردار است و معلوم است که یک نویسنده تازه کار این نامه را نوشته است شخصیت اصلی داستان که این نوعروس است به اتفاق برادر و شوهرش در فلاکت عجیبی گرفتار شده اند که ناگفته پیداست که تقصیر همه این فلاکتها به گردن کسانی است که باعث شده اند تحریم زیاد بشود در این قضیه انرژی هسته ای بیشتر از همه مقصر است و ظریف نیز در پاسخ به این نامه در حالتی بسیار متواضعانه ضمن گوشزد کردن این نکته که در افزایش تحریمها و وضع فعلی بی تقصیر بوده است میگوید اندکی صبر سحر نزدیک است یعنی بزودی مشکل تحریم با سیاستهای دولت تدبیر و امید حل می شود...
البته بنده منکر وجود فقر در جامعه و تاثیر تحریم ها نیستم اما در مورد این داستان باید گفت دروغگو کم حافظه است و این آدم (نوعروس) با این شرایط که از بیماری عجیبی رنج می برد که مثل وزیر امورخارجه نه می تواند بخوابد نه میتواند بشیند نه میتواند بایستد چه شکلی هر روز با اتوبوس به تهران می آید آن هم برای درس خوندن ؟! و اصلا اگر بیمار نیست چرا به جای درس فکر یک کار تولیدی مثل قالی بافی و پرورش گیاهان در همان شهرستان خودشان نبوده و اگر بیمار است آن هم به آن شکل چرا هر روز برای درس خواندن به تهران می آید و اگر در خرج داروهای خودش مانده چرا تمام پول نداشته اش را بیشتر از حدود دویست هزار تومان در ماه نیست به جای رفتن به پزشک خرج دانشگاه می کند و حتی وزیت نمی شود و مشخصات بیماری خود را از اینترنت در میآورد در حالی که صدها بیماری با علائم مشابه در افراد وجود دارد و ....
البته نباید زیاد از دروغ بودن این قضیه خوشحال بود چون بالاخره این آقایان تازه کار هستند و در آینده بیکار نخواهن نشست و داستانهای باورپذیرتری را خواهند نگاشت داستانهائی که اگر فیلم می شد تاثیرگذارتر بود و احتمالا جایزه های بین المللی زیادی را برای سینمای کشور به ارمغان می آورد داستانهائی که شاید حتی از مرز فیلم هم فراتر برود و واقعا اتفاق بیفتد و باز هم همه تقصیرها به گردن رهبری باشد
سوال اصلی اینجاست که شماهائی که احساس می کردید با تبسم و امتیاز دادن به رقیب می شود از تحریم نجات یافت چرا با تشدید متقابل تحریمها بیدار نمی شوید البته پیداست که کسی که برای نفهمیدن پول می گیرد هرگز متوجه نخواهد شد و تلاش خواهد کرد دیگران را متهم کند ....
متن نامه دختر 26 ساله به ظریف و پاسخ او را در ادامه مطلب ببینید
واقعا محمدجواد ما (دائی قربونش بره) خیلی حالیشه یعنی از هر دندونش هزار جور حرف حساب شده و دیپلماتیک می باره می بینی تو رو خدا ما اولش فکر می کردیم احمدی نژاد که مملکتو اینجوری با بی ادبی و غیر دیپلماتیک تحویل ما داده الان همه مملکتهای دنیا علیه مون متحد میشن و به مملکت ما که با تحریم ویران شده حمله می کنن اما محمد جواد جون که با آقای کری صحبت کرد یواش یواش امیدوار شدم که فقط اسرائیل ممکنه حمله بکنه اما بعدش که حسن آقا هم با اوباما صحبت کرد و یه چند روز گذشت فهمیدم که حسن آقا و محمدجواد جون ما چقدر هنرمند هستند که یه جنگ خانمان برانداز رو که ده ها کشور یه جا بهمون حمله بکنن رو تبدیل کردند به یه تحریم ساده... دیشب هم که به افتخار بازگشت محمد جوان جان از نیویورک مهمونی گرفته بود خودش بهم می گفت که دایی جان ما تمام تلاشمون رو کردیم برای جلوگیری از گزینه نظامی و الان هنوز هم مساله اصلی مساله جنگ هست و حتی اگه بیشتر تحریم بشیم هم مهم نیست.... البته توی فامیل ما آدم روشنفکر خیلی زیاده مثلا همین کامی جون پسر باجناب داداشم کم از محمدجواد نداره برگشت گفت مهم نیست محمد جواد بذار حمله بکنن فوقش یه عده آدم خائن کشته میشن من حساب همه چی رو کردم بعضی از این موشکهای آمریکائی یه ملیون دلار قیمتشه یعنی ما اگه پوکه هر کدومو که پیدا بکنیم کلی کاسب می شیم البته این به نفع همه مردم هست چون اولا مملکت ویران که ویران شدن نداره دوما با این مملکتی که احمدی نژاد درست کرده تا ده ها سال مرگ بهتر از این زندگی هست سوما بقایای این موشکهای گرون قیمت در مناطق حساس نظامی و دولتی در کل کشور به صورت عادلانه توزیع میشن و بعد از خراب کردن دیوار اونجا پوکه هاشونو همه می تونن پیدا بکنن تازه اگه نظامیهای آمریکائی پاشون به مملکت باز بشه اینجوری توریسم خیلی بیشتر از برقراری پرواز مستقیم ایران و آمریکا گسترش پیدا می کنه و با دیدن قیافه زیبای اونها مردم ما یاد نژاد اصیل آریائی می افتند و حتی ممکنه از طریق عشقبازی اونها با دخترای ایرانی نسل آریائی اصیل به کشور برگرده محمدجواد به فکر عمیقی فرو رفت و بعد از چند دقیقه که سیستمشو به روز کرد گفت نه از نظر من گزینه نظامی گزینه خوبی نیست و این موضع شما دیپلماتیک نیست و این شکلی قدرت دیپلماتیک کشور زیر سوال می ره و در دراز مدت نتایج بدی برای دیپلماسی کشور خواهد داشت...
کامی جون هم که حرفای مودبانه و حساب شده محمدجواد رو شنید به فکر عمیقی فرو رفت و گفت آره حق با شما من واقعا متحول شدم ای کاش همین حرفها رو به آقای نخست وزیر اسرائیل هم می گفتید تا اونها هم از فکر حمله بیرون بیاند چون اسرائیل واقعا کشور قدرتمدی هست و اگه به ما حمله بکنه دپیپلماسی کشور به شدت آسیب خواهد دید
حرف کامی جون که به اینجا رسید محمد جواد جون حرفشو قطع کرد و گفت دست روی دلمون نذار که خونه بعضی از مردم ما خیلی نمک نشناس هستند مگه ندیدی واسه خاطر همین صحبت چند دقیقه ای که واسه نجات مملکت از جنگ کردیم همینکه پامون به تهران رسید عناصر افراطی با لنگه کفش به جان رئیس جمهور سوءقصد کردند البته مقامات قضایی اون آدم خائن رو دستگیر کردند اما آدمای این شکلی خیلی زیاد هستند و اگه با آقای نخست وزیر اسرائیل صحبت می کردیم تعداد این افراد و لنگه کفشها بیشتر می شد و احتمالا یکی از این لنگه کفشها به آقای پریزدنت اصابت می کرد و ایشون جان به جان آفرین تسلیم می کردند ...
حرفهای محمدجواد هم که به اینجا رسید دیدم اشک از چشمهای کامی جون جاری شد و گفت من واقعا متحول شدم و موندم که چرا مسئولین ما تا به حال به جای اینکه این شکلی دیپلماتیک برخورد کنن و کارهای فرهنگی بکنن تا ما هدایت بشیم از راه های غیر دیپلماتیک و آنکالچر استفاده کردند...
و این داستان ادامه دارد....
حوصله قورباغه ها از این مهمان ناخوانده سررفته بود آخر وقتی این دایره سفید رنگ نورانی داخل آب می افتاد خواب و آسایش بر آنها حرام می شد تا آخرسر تصمیم گرفتند با هم بر علیه این دایره سفید نورانی وارد جنگ شوند برای همین با هم در یک لحظه کنار آب ایستادند و به دایره حمله کردند تا او را نابود کنند لجنها تمام آب را پر کرد و دایره نورانی مزاحم پشت لجنها مخفی شد با خوشحالی از اب بیرون آمدند دیگر اثری از این دشمن نبود اما چند دقیقه بعد که لجنها ته نشین شد باز هم آنها بودند و دایره مزاحم
حال داستان آنهایی که بر علیه خلاصه تمام خوبی ها لجن پراکنی می کنند همین است با توهین و داستان سرایی بر علیه زیباترین زیبایان و خوبترین خوبان عالم چهره لجن مال کنند آخرش همین میشود که خودشان را خراب کنند که ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود می بری و زحمتد ما می داری
خلاصه داستان اینه که دستگاه امنیتی ایران وقتی می بینه که نمی تونه به هیچ کدوم از مقامات سعودی یا اسرائیلی در ریاض یا تل آویو یا افغانستان یا ارمنستان یا هر مملکت دم دست دیگه ای ضربه بزنه تصمیم می گیره با استفاده از یک ایرانی سابقه دار که تازه از زندان آمریکا آزاد شده که عضو سپاه قدس ایران هم هست عملیات بسیار پیچیده ای رو ترتیب بده اونقدر پیچیده که اگه بخواد فیلم بشه سیزنش از سریال فرار از زندان بیشتر میشه آخه آقایون CIA ادعا می کنند یه مدتی بوده دنبال کار این آقا بودند احتمالا چهار سال اینها ، بعد این آقا وقتی می بینه که مردم آمریکا توی وال استریت نیویورک و 100 تا شهر آمریکا دیگه دارند کمر حکومت ایران رو می شکنند تصمیم می گیره که نقشه شومشو عملی کنه حکومت ایران رو از دست قیام وال استریت و خیابونهای دیگه آمریکا و اروپا نجات بده همین میشه که بلند می شه میره مکزیک سراغ قاچاقچی های مواد مخدر چون توی دنیا فقط اونها بلدند کارای یواشکی رو بهتر انجام بدند ،
ادامه داستان رو بعدا اگه نوشتم بخونید
برره کجاست ؟!
برره در زبان لری به معنای کنار راه یا همان بر راه است که در ضمیرناخودآگاه برخی از بینندگان مفاهیم آشنائی چون جاده ابریشم و در کل دروازه شرق به غرب عالم را متبادر می کند اما با کمال تعجب برره جزیره ای بریده از دنیای بیرون و منحصر به روابط پندار ها سنتها و میراث گذشته گانش می باشد و هیچ اثری از رفت و آمد عابران بر روابط اجتماعی و زندگی اهالی برره دیده نمی شود آنها دچار خودباختگی نیستند اما این موضوع باعث رفتارهای می شود که بزرگترین ضعف برره ای ها دچار نشدن به خودباختگی قلمداد شود آنها هیچ چیزی اعم از ( سواد – میراث باستانی قابل توجه – عقل – درک و شعور ) ندارند و به همین هیچ چیز نداریشان افتخار می کنند آنها هر کار یا حرفی را در می کنند یعنی رها می کنند که بیشتر از هر چیزی انسان را به یاد گوز زدن و مفاهیم مترتب بر آن می اندازد کمترین نشانه های دنیای مدرن را به سخره می گیرند و در دنیائی از خرافات غوطه ورند به طوری که همه تلاش های مسالمت آمیز و حتی متکی به زور از تغییر این وضعیت عاجز است
برش زمانی برره
برش زمانی برره زمان پهلوی وبیشتر پهلوی اول است یک حکومت دیکتاتور اما علاقه مند به مدرنیزاسیون آنها وقتی سربازی اجباری مطرح می شود مصیتهای زیادی را با حضور در اجباری بر سر پادگان و مسئولین آموزشی می آورند و در یک قسمت دیگر که در داخل ده روی می دهد حتی با ورود وزیر جنگ پهلوی ها به برره هم موفق به تأثیرگذاری بر روی برره ای ها نمی شود و برره ای ها او را مجبور به تمیز کردن مجسمه بز ( که مظهر یکی از الهه های اصلی در یونان باستان و شیطان در میان شیطان پرستان و هر شخصیت مقدس به معنای کسی که مورد احترام اهالی است و در کل مقدسات برره ای ها در میدان اصلی شهر یعنی میدان بز) می کنند و در نهایت با شورش برره ای ها فرار می کند