از پی رد و قبول عامه خود را خر مکن
زانکه کار عامه نبود جز خری یا خر خری
گاو را دارند باور بر خدائی عامیان
نوح را باور ندارند از پی پیغمبری !!
نمی دانم با وجود اینکه مسلمانان همیشه تاریخ با جامعه ای که در آن می زیستند تفاهم نداشتند و همیشه در حال شنا کردن بر خلاف جریان آب بودند و هستند چگونه به محافظه کاری متهم می شوند و حتی گاه خودشان هم خود را محافظه کار می دانند !!؟؟
الهم عجّل برحمتک لولیک الفرج
خدایا دیگه عالم به آخر خط رسیده
یگه غلط کردیم نمیشه نمیشه نمیتونیم ما آدما نمیتونیم بدون نظر ولائی تو زندگیمونو اداره کنیم اینم گندائی که هر روز و هر شب تو گوشه گوشه دنیا داریم بالا می آریم دیگه چقدر دیگه باید گند بزنیم خدایا دیگه فکر کنم باید دندمون نرم شده باشه
السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی الیل والنهار
خداوند چگونه بر همه چیز مسلط و محیط است ؟!
اینکه خداوند بر همه چیز احاطه دارد در نگاه اول کمی عجیب است اما با مثال گونه ای میتوان به خوبی این مسأله را فهمید
شما با اشعه ایکس پشت دیوار را می توانید ببینید با میکروسکوپ و نانوسکوپ ذرات ریز و بسیار ریز را و با تلسکوپ اجرام دور کیهانی را وقتی در مکان مرتفعی باشید کیلومترها آنطرفتر کلیاتی را می بینید
اما یک گیاه کوچک فقط تا یک متری خود را درک می کند گیاه نمی تواند حس بینائی و درک شما را از محیط باور کند
اگر یک ملیون معادله دومجهولی را در مقابل یک چیت ( ریزپردازنده = میکروپروسسور ) نسل جدید بگذارید و برای همه یک اینتر بزنید جواب شما در یک ثانیه آماده است گاهی یک میلیاردم ثانیهزمان زیادی است
پس ممکن است کسی باشد بسیار سریع تر از ابررایانه ها بی نهایت تیز بین تر از ما که بی نهایت تیز بین تر از گیاه و خفاش هستیم و بدون نیاز به وسیله که بتواند در یک ثانیه با همه ملیاردها ملیارد مجود عالم ارتباط داشته باشد و اصلا کلمه بتواند برای او که خارج از زمان و مکان و خیال ماست چیز کوچکی است
واقعیت این است که تأثیر منفی بعضی از عوامل عوامل (مانند خشم شهوت - جهل و ..)که شانه های عقل آویزان شده انقدر سنگین است که نمیشود به آزادی فکری رسید و باید یک چیزهایی باشد که در جهت عکس نیرو وارد کند تا یک شخص بتواند از تأثیرهای منفی که این عوامل بر تفکر بوجود آورده راحت بشود و نیرو پیدا کند برای انجام مناسک و جستجوی علم و پرهیز از محرمات و حتی در صدر اینها دلبستن به چیزی که نمی بیند و نمی فهمد فوق سایر دلبستگی ها و و داشتن حب و بغض برای خاطر او و در نهایت ...............................